بعد از جریان نمازخونه مدرسه دیگه خوابای من شروع شد فقط یه خواب برام مونده بود که توش آرامش داشتم که اونم ازم گرفته شد خوابام مرحله به مرحله بود خدا و آقا خیلی هوامو داشتن که قدم به قدم باهام راه اومدن میدونستن اگر همون قدم اول برن سر اصل مطلب حتما من تو خواب سکته رو میزنم یادمه اولین بار خواب دیدم که همه مردم میگن آقا میخاد جمعه این هفته ظهور کنه تو خواب مثل مرغ سرکنده بودم نمیدونستم چکار کنم هم حفظ ظاهر میکردم که منم آقارودوست دارم هم ناراحت بودم با خودم میگفتم کاش یه سرزمین دیگه ای بود که میرفتم اونجا و در امان بودم.
شبای بعد نه هر شب ولی خب شاید هفته ای یبار ازین قسم خوابها با همین مضمون که آقامیخاد ظهور کنه میدیدم هرشب هم قران میخوندم و صلوات و نذر و نیاز وحتی قران بالا سرم میذاشتم که دیگه ازینجور خوابها که برا من کابوس بود نبینم