هر کی دنبال پرستار بچه میگرده یا پرستار خوب میشناسه بیاد تو.....

بعله...


حماقتش ربطی به بی وجدانیش نداشت....حماقتاش رو نادیده میگرفتم!!!!از دیر اومدن . بهونه آوردن و نیومدن و ...چشم پوشی میکنم...

ولی یه روز همون اواخر...یکی از همسایه ها رو تصادفا تو راهرو دیدم(ما تازه اومدیم این خونه....همسایه ها رو نمیشناختم کلا)...بهم گفت خانوم چرا بچه شما انقدرررر گریه میکنه!!!؟!؟!؟من خشکم زد...گفتم چه موقع هایی گریه میکنه؟(پسر من خیــــلی خوش اخلاقه،طوری که من الان دور کارم و توی خونه با وجود پسرم...همه کارهای اداره رو هم انجام میدم!!)...خلاصه...خانومه گفت...ای بابا من همش صدای گریه بچتون ور میشونم....صبح ها همش گریه میکنه!!!!!!!!گاهی تمااام صبح!!!!.....فکر کنید من چه حالی شدم....این در حالی بود که من همیشه ازش میپرسیدم امروز آروم بود و ......میگفت حتی نق هم نمیزنه!!!!!!!!!!!!!

وقتی به پرستاره موضوع رو گفتم...اول ا نکار کرد....بعدش گفتم بیا بریم پیش همسایه...اون که نمیدونست من پرستار دارم....فقط میخاست بدونه بچه من چشه که گریه میکنه.....قبول کرد و یه سری چرت و پرت تحویلم داد.....که سودی به حال هیچکدوممون نداشت

چیزی که منو خیلی خیلی عذاب میده... و اون ابله هیچ جواب منطقی هم بهم نداد...اینه که بچه به این خوش اخلاقی رو چیکاااااار میکره که اینقدر گریه میکرده!!(گریهههههههههه)....اگه گریش تقصیر پرستار نبوده....پس چرا به من نمیگفته تا یه فکری بکنم....یا یه پیشنهادی واسه آروم کردنش بهش بدم!؟!؟!؟

وای چه بد:( بعضی آدمها وجدان ندارن اصلا:( طفل معصوم

عزیزم به من که دنبال پرستارم یکی از خانوم ها تو نی نی سایت شماره این خانوم داد که پرستار پیدا می کنه
من خودم امروز بهش زنگ زدم ، برا بعد عید،گفتم شما هم اگه خواستی زنگ بزن
نرگس:٠٩١٢٣٤٧٧٧٩٠

منم 5 ماهه که برای پسرم پرستار گرفتم ...واقعا یه معضله خوش به حال کسایی که مادر یا مادرشوهری دارند که بچه شون را نگه داره

پسر من تقریبا دو سالشه...اینجا هیچ دوست و اشنایی نداشتیم که از بین اونا بخوام کسی را پیدا کنم ناچارا از شرکت ها گرفتارم...از ظاهر دختره خوشم اومد خیلی با حجاب نماز اول وقت خون و ...با خیال راحت پسرم را سپردم بهش و رفتم دو روز هم خودم موندم خونه و دیدم رفتارش خوبه بعد از حدود یکماه حس کردم رفتار پسرم داره عوض میشه هم بد خلق و عصبی شده بود و هم از نشاط و سر زندگی افتاده بود کم کم شک کردم و دیدم تلفن خونه همیشه مشغوله
سر کارم خیلی سرم شلوغه و حتی وقت برای یه تلفن زدن هم به سختی وقت پیدا میکردم
تا اینکه از یه دوست یه دستگاه شنود گرفتیم و گذاشتم توی خونه
انقدر ازش مطمئن بودم که روز اول اصلا گوش ندادم فرداش که گوش کردم تمام تنم اتیش گرفت تا یک هفته تموم اشک میریختم دختره عوضی نامزد داشت و از صبح تلفن دستش بود و به حرف زدن با نامزدش تا ظهر حتی تا وقتی من پشت در میرسیدم این با تلفن حرف میزد تو خونه من میرفت حموم و بچه ام از خواب بید ار شده بود و پشت در حموم گریه میکرد خلاصه.......
با پسرم هم خوب حرف نمیزد یعنی اصلا حرف نمیزد باهاش کلاااااااااااا و پسر شیطون و پر سر و صدای من هم تو طول 7-8 ساعت جیکش در نمیومد خلاصه ابش کشیدم و ردش کردم رفت بعدش چند باز رنگ زد معذرت خواهی که برگردم سرکار گفتم دیگه نمیخوام ریختت را ببینم
یکماه تموم بچه ام اواره بود
چند روز خونه مامانم (شهرستان ) چند روز مامانم میومد خودم مرخصی میگرفتم خلاصه دیدم اینجوری نمیشه
خیلی گشتم که ادم مطمئن پیدا کنم ولی نبود
ناچار شدم دوباره از همون شرکت یه نفر دیگه را بیارم ...بای این یکی هم شنود گذاشتم ...رفتارش بهتر از قبلیه بود ولی اینم کم کم توزرد از اب در اومدخودش یه بچه 5 ساله داشت که گفت پیش مادرشوهرم میمونه ککم شروع کرد بچه اش را بیاره خونه ما و به من دروغ میگفت
چند باز زنگ زدم خونه و وقتی با پسرم حرف میزدم هق هق پشت تلفن گریه میکرد میومدم خونه میدیم یا بچه اش خونه ماست یا پسر منو برده بیرون پارک نزدیک خودشون و پسر خودش هم هست
انقدر پر رو شده بود که بی اطلاع من بچهام را میبرد خونه خودش
یه روز هم یه کیف پیدا کردم توی خونه مون بهش گفتم کیفت جامونده گفت مال دوستمه ! یه کار فوری داشت اومد اینجا و رفت
خلاصه با اینم حرف زدم و گفتم یا با شرایط من میای یا دیگه نمیخوام بیای
گفت نمایم
دوباره مجبور شدم بچه را بذارم شهرستان خونه مامانم... اونجا خیلی خوشحاله ...خیالم از هر نظر راحته و اونا از خداشونه که اونجا باشه ولی اینجوری دیدم بازم ارم بچه را از دست میدم چون به اوتا وابسته شده بود و کلا کنترلش از دست من خارج شده بود و انگار نه انگار که من مامانشم
دوباره به یه بهونه ای با پرستاره حرف زدم و قرار شد بیاد
الان چند روزه که داره میاد ولی ارامش از من گرفته شده و سرکارم دیگه تمرکز ندارم و همش حواسم تو خونه است

همه اینارو گفتم که اخرش بگم به هیچ پرستاری اعتماد نکنید هر جوری که میتونین کنترلشون کنید اگه هزینه اش مهم نیست دوربین بذارین اگرنه شنود بذارین
اگه فامیل یا مادر خواهر حتی همسایه کسی را دارین بگین گاهی سرزده بیاد خونه تون یا اگه سر کار سرتون خلوته گاهی پاس بگیرین و زودتر بیاین خونه

سلام
منم این روزها شدیدا دنبال پرستار واسه بچم می گردم. از همین شرکت ها با چند نفری مصاحبه کردم ولی خوشم نیومد. بعضی هاشون خیلی دروغگو هستند. اصلا از روی ظاهرشون نمی شه بهشون اعتماد کرد. یکی از همین شرکت ها به من گهته بود خانمی که می فرسته سابقه کار داره. ازش شماره کسی که قبل از این پیشش کار می کرده رو خواستم . ی شماره ای داد که بعدا فهمیدم از پرسنل همون شرکت خدماتی (امداد پرستاران طاهر) که حسابی از کسی که فرستاد تعریف کرد. به نظر من ی لیستی از سوالات تهیه کنیم و ازشون بپرسیم. گاهی اوقات لابلای حرفاشون تناقضات در میاد. شماره کسانی رو که قبلا پیششون کار کردن رو بگیرید. گرچه ممکنه دروغ باشه ولی ی وقتایی ادم می تونه ی چیزهایی رو بفهمه. ذات درونی هر ادم رو خداوند متعال می دونه. ایشالله برای هممون ادمای خوبی پیدا شه. تاپیک خوبیه ممنونم

سمیه مامان حسنا و بقیه......تو رو خداااااااااااااا....از تجربه من و ترانه و ....استفاده کنید بابا!!!


اگه مجبوووورید پرستار بگیرید....حتـــــــــــــــــــــــــــما دوربین آنلاین بذارید.....ببینید دوستان...اون بی وجدانی که بچه شما رو به شکل پول میبینه....باید اون لحظه ای که داره خطا میکنه ،بترسه از اینکه شما ممکنه در حال چک کردنش باشید...بعش هم بگید که دوربین میذارید...باااااااااید قبول کنه...محیط خونه شما...محل کار اونه......دلیلی نداره توش راحت باشه و هرکاری دلش خواست بکنه.....مگه ما سر کار حجاب نداریم!؟!؟

ترانه جون...بازم خوبه بچه شما بزرگ بود....پسر من 6ماهش بود:((((

سلام
من پسرم دو سال و هشت ماهه که پرستار داره اول یه خانم جوون بود که خودش دختر 6 ساله داشت اما بچه داری بلد نبود...من دوربین داشتم و چک می کردم بعد از هشت ماه یه خانم دیگه پیدا کردم .. برای پیدا کردنش خداقل 40 نفر برای مصاخبه اومدن ... چه ادمایی
اما ایندفعه شانس اوردم .. خانومه 47 سالشه .. دیپام است دو تا پسر دانشجو داره .. از خانواده اصیلی هست .. خانم اگاه و مهربونیه ف رفتارش با پسرم خیلیییییییییی خوبه و خیلی دلسوز من و پسرم هم هست
من گسرم رو از اول خرداد می زارم مهد اگه تا اون موقع پرستار پیدا نکرده بودین بهم بگین ..