داستان زندگیم+عکس عروسیم+ماشینم+خونم+طلام

۵سالم ک بود با عشقم  از خونه فرار کردم
۹سالگی ازدواج کردیم و الان زایمان چهارمم و چهارتا فرشته دارم تو سن ۱۵سالگی
بینهایت عاشق همیم ولی خوب روزی ۳بار کتک میخورم .دستش بشکنه بخصوص وقتی ازون لعنتیا میخوره
حتی ی بار دوتا از بچه هامو از پنجره پرت کرد تو خیابون
مادرشوهرم ملکه انگلیس بوده ولی چون قلبش ازون دستگاههایی ک شما مردم عادی بهش میگین باطری داره گفتن برو ایران فعلا استراحت کن!
کتک های شوهرمو تحمل میکنم چون خانواده سلطنتی پدریم رسم نیست طلاق
اما فقر و نداری شوهرمو نمیتونم تحمل کنم
اخه کی میتونه با ی خونه ۵۰۰۰متری و درامد ماهانه ۶۰۰_۷۰۰ میلیونی و حساب بانکی ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

زندگی رو بگذرونه؟!خدایی شما در ماه میتونین ۱۰۰ کیلو گوشت نخورین؟نمیشه خوب بهم حق بدین

واسه تولدم و روز زن و ولنتاین و عید نوروز و کریسمس و سالگرد عقد و ازدواج مرتب سرویس طلا میخره حالم ازش بهم میخوره ی تنوعی بده خوب اخه اینم شد زندگی


مثلا دیشب برام ی سرویس خرید ک خاستم برم سوپر خرید بندازم اخه اینم شد سلیقه؟!گفتم نگیناش همرنگ مانتوم بخر اه

چندتا پرستار گرفتیم واسه بچه ها و مادرشوهرم ک همشون ب شوهرم نخ دادن نیست خیلی جذاب و خوشگل و پولدار و باکلاس همه عالم میخان ازم بدزدنش😐

الانم بهش گفتم ۱۰۰میلیون واریزکن کارتم میخام با منیژه برم مانتو و اینا بخرم میگه وای بحالت مانتو ۱۰۰تومنی بخری من ابرو دارم ۵۰۰واریزکرد واسم
دلم نمیاد ۵۰۰بدم حیفه اخه من هفته یدونه مانتو میخرم ...


حالا مجبورم عصری فرارکنم  برم ترکیه ازونجام برم کشوری ک بابام ایناهستن قهر تابیاد منت کشی

چندتا عکسی ک قول داده بودم هم ببینین😢