اسم طلاقومیشنوم حالم بدمیشه،راستی که عرش خداروبلرزه درمیاره😢😢😢

گاهی با طلاق عرش خدا از لرزه هم میفته.مورد داشتیم

میگن طلاق بدترین حلال هاست اما برای حال بعضیا حلال مشکل

طلاق گرفتن بهتر از موندن توی رابطه ی سمیه

علاقه هميشگى نيست

هر احساسى بالاخره پايان ميپذيره 

ازدواج هم به هم محكوم شدن تا ابد نيست

هروقت عشق و احساس و تمايل تمام شد بايد جدا شد

از طلاق غول نسازيد لطفا 

قرار نیست هر انتخابی درست و موفق باشه. ادمها در طول عمرشون نگرششون تغییر میکنه خواسته ها توقعاتشون متفاوت  میشه خیلی چیزها رو میبینه و درک میکنه که قبلا خام بود و نمیدید زندگی پر از پیچ و خمه هر جا که راهو اشتباه رفتیم باید مسیر درستو پیدا کنیم ممکنه ازدواج باشه یا هر چیزی

دقیقا همین غول ساختنا باعث شده خیلیا با وجود مشکلات ترس از جدایی داشته باشن و بمونن و تحقیر بشن

من لحظه طلاقم از لحظه عقدم هم خوشحال تر بودم

شبیه تولد دوباره بود برام...

الهی.ادما اولش داغ ان هرجور فکر میکنن همونوجورم رفتار میکنن ولی حیفه ک بهترین لحظات ادما رو ب تلخی میکشونن زمانی پشیمون میشن ک دیگه فایده برات نداره.من ام خانواده همسرم خیلی اذیتم کردن خیلی تا حدی ک دست ب خودکشی ام زدم بهترین روزهامو برام زهرمار کردن درصورتی ک همش ی فکر خراب بود.من براشون انگار حکم دشمن جونیشونو داشتم درصورتی ک انقد سعی میکردم نظرشونو نسبت ب خودم جلب کنم بفهمونم من اونجور ک فک میکنن نیستم از هر راهی شد وارد شدم کادو گرون .دعوت کردن بریز بپاش.بیرون بردن کسی رو واسطه قرار دادن تا بفهم مشکلشون چی با من حل بشه زندگی منم انقد تلخ نگذره ولی نشد ک نشد هر چند وقت یکبار با دخالتاشون خونمون طوفان ب پا میشد.تا میومدیم فراموش کنیم من وهمسرم ک چی بوده اون زنگ میزدن تهدیدم میکردن ک ب پسرشون یاد میدن کتک ام بزنه طلاقم بده.ولی الان چند وقت فهنیدن ک اشتباه فکر میکردن هی دارن مثلا محبت میکنن ک گذشته از ذهنم بره.ولی دیگه بعد ده سال رنج کشیدن هیچی برام ارزش نداره.بهترین روزهام خراب شد.من هیچ کدوم از مناسبتهای زندگیمو نفهمیدم چی شد همش با کارشون خراب کردن.ولی نمیدونم چرا با همه این اذیتا تا پا طلاق رفتم و پام لرزید برگشتم ک کاش برنمیگشتم الان ک میبینم اینطوری بهم محبت میکنن بیشتر بهم میریزم دیگه عادت کرده بودم ب اون وضع با کاراشون باعث شدن ک من حتی خداروم بذارم کنار.چون روزایی بود ک زار میزدم و خدا نگام کرد و کاری نکرد.روزایی بود ک از درد حرفاشون زار میزدم.قلب ام شده الان ی بت سنگی.