یادش بخیر تو کلاسمون یه مبصر داشتیم اسمش زهرا بود.
از پونزدهم اسفند بچه هارو جمع میکرد میگف از فردا دیگه نمیایم. هیچکی نیاد و هرکی بیاد فلانه و فلانه... 😏😏
بعد از سیزده که میرفتیم سر صف، مدیرمون میگفت؛
از زهرا خانم یاد بگیرید،
که تا بیست و هشتم اسفند اومد 😲😲