یادتونه که بخاطر سردی وبی احساسی شوهرم چه تصمیمی گرفته بودم بیایین تا بگم چی شده..
تو تاپیک های قبلیم گفتم. که شوهرم چقدر سرد وبی احساسه ومن از این نظر خیلی ناراحت بودم وتصمیم گرفتم حالا که اون اینقدر به من واحساساتم بی توجه هست واصلا حاضر نیست یه خورده خودش و تغییر بده تا زندگیمون از این سردی دربیادمنم باهش حرف بزنم واین دفعه بهش گفتم که من اینجوری خیلی دارم اذیت میشم اونم قبول کردکه مشکل از طرف خودشه ولی نمیدونه که چرا اینجوریه ونمیتونه احساساتش رو نشون بده ....خلاصه بعد کلی صحبت گفتم نظرت چیه تا وقتی که بتونی رفتارت رو اصلاح کنی رابطه جنسیمون رو تعطیل کنیم شاید این روت بیشتر اثر بزاره و یه تکونی به خودت بدی چون همون اندازه که یک زن به محبت نیاز داره وتشنه توجه ومحبته درمقابلش یک مرد نیازمند وخواهان رابطه است .و شورم از این پیشناد استقبال کرد و خودش گفت امتحان میکنیم شاید جواب داد ومن حتی ازش پرسیدم که اگر فکر میکنی اوضاع از اینی که هست بدتر میشه یاسوءبرداشتی ایجاد میشه همین جا بحثو تمومش کنیم واون گفت که نه مشکلی نیس وبه جشم یک راه حل نگاهش میکنیم .ولی.......
