سلام دوستان یکی ازدوستان من چندوقتی میشه که به علت بارداری وزایمان رفته یک شهردیگه پیش پدرومادرش .وهمسرش اینجاتنهاست .مدتی بودکه من متوجه شدم که همسرش باخانومی درارتباط هست ومیان خونه باهم.ازاینطرف این دوستم هم یکسره به من زنگ میزدوناله میکردازاینکه همسرش نسبت بهش سردشده .البته این روهم اضافه کنم که همسرش آخرهفته هامیرفت دیدن خانومش که این اواخرخیلی کمترشده بودرفت وآمدش وآخرهفته هاهم همینجامیموند.خلاصه منم یکسره به دوستم میگفتم پاشوبیاسرخونه وزندگیت امااون میگفت توشهرغریب بااین وضعیت بارداری برام سخت هست وهمسرم خودش اصرارداره پیش خانوادم بمونم.بعدزایمان هم هنوزبرنگشته سرخونه وزندگیش .حالاچندروزپیش زنگ زدبه من وکلی دردودل کردازبرخوردسردهمسرش منم کلی اصرارکردم که فقط بیابعدازمن پرسیدنکنه چیزی میدونی وبه من نمیگی اگه میدونی بگومن دوست توهستم وتوبایداگه چیزی هست بهم بگی.منم بهش گفتم که آره همسرت بعضی شبهابایک خانوم میادخونه.اگرمیخوای فکری برای زندگیت بکنی عجله کن وبه خودت بیاتازندگیت ازچنگت نرفته.حالابه نظرشماکاراشتباهی کردم که بهش گفتم .؟؟؟