بچه ها من يه برادر دارم خيلي ماااه
خوشتيپ، خوش اخلاق، با سواد، بشدتتت فهميده و عاقل، شغل خوب
خلاصه هيچي كم نداره
همين خصوصياتش باعث شد ما اوايل يكم سخت گرفتيم براي ازدواجش و زياد به دختراي دو رو برمون فكر نكرديم
البته خودشم اصلا علاقه به ازدواج نشون نيمداد و از زيرش در ميرفت بخاطر كارش كه ميخواس كاراشو رو به راه كنه بعد ازدواج كنه
از طرفي دانشگاهش و شغلش جوري بوده كه زياد با دخترا ارتباطي نداره كلا مردونه س محيطش
و اهل اينكه تو خيابون سر راه كسي رو بگيره و اشنا بشه هم نيست بيشتر ازدواج سنتي دوست داره ( البته دوستاني هم داشته ولي به هر دليل براي ازدواج انتخابشون نكرده)
و اين كارو به ما سپرده كه يه مورد مناسب با توجه به سليقه ش كه دستمونه براش پيدا كنيم
ولي متاسفانه دورو برمون هرچي چشم ميچرخونيم مورد مناسبي نيست
همه يا سنشون كمه يا با سليقه ي خودش جور نيستن و خلاصه استرس شديد مارو فراگرفته كه نتونيم به موقع وظيفه اي كه بهمون محول شده رو انجام بديم و براش دير بشه الان حدودا ٢٩ سالشه
خيلي سخته بچه ها روزي نيست كه به اين مساله فكر نكنيم كلا الان دغدغه ي زندگي ما شده ازدواج برادرم
تو مجالس عروسيا باشگاه ارايشگاه همه جا ما حواسمون فقط به دختراس
نشناخته ام كه نميشه كه كسي رو معرفي كرد
تو يه برخورد ادم شناختي پيدا نميكنه
شما جاي من باشيد چه ميكنيد واسه اين برادر عزيزتر از جانتون كه خوشبختيش ارزوتونه
واقعا مستاصل شدم