مادربزرگ شوهرم ی ادمیه که عقیدش مال صد سال پیشه میگه باید شب عروسی من بمونم پشت در شما دستمال بدید من تا الان ۲۰تا دستمال جمع کردم طفلی انگار کمبود دسمال داره اخه این چه کاریه واقعا ی توهینه به دختر
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میگه به خاطر اینکه پس فردا نگه لابد عیبی داشتی قبول کن
یه دستمال از الان بگیر یکم خون گوسفندی چیزی اون موقع بریز روش بده بهش خودتون فرداش رابطه بگیرید.آخه استرس داره یکی پشت در باشه نمیشه اصلا..بعدشم شوهرت رو ببر پیش یه دکتر زنان یا مشاور که بهش بگه مال همه خونریزی ندارن.فردا شر نشه برات. انگار شوهرت هم تفکر دقیانوسی داره.من مامانم گفت معاینه پزشکی قبلش ببریم نامه بگیرم شوهرم شاکی شد گفت زنمه همینجوری قبولش دارم. مامانش که جرآت نکرد حرفی بزنه. البته خودم تنهایی رفتم دکتر نامه گرفتما محض احتیاط.
اره منم اصلا دوس ندارم ولی چی کار کنم به خاطر اینکه بعدا دهنشون بسته بمونه مجبورم
فقط برو نامه بگیر و دستمال نده.همون نامه سنده اون نامه رو هم به شوهرت نشون بده و بزار خونه مامانت بمونه.به این پیرزنه رو بدی فردا هزارتا حرف دیگه داره به کرسی بنشونه.