2752
2734
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 1968044 بازدید | 86626 پست
خدا قبول کنه   ، شعله زرد رو  و همچنین ان شالله بلا ها و اتفاقات بد ازتون دور باشه ان شال ...

ممنون سوسن مهربونم

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

سلام،  نماز و روزه هاتون قبول باشه. 

امروز پرستار بچه ها اومد پیششون موند،  منم رفتم تو اتاق امپزشهامو پیگیری کردم،  مباحث خیلی سنگین بود،  حدود 5ساعت هندزفری تو گوشم بود،  سردرد شدم و هنوز هم ادامه داره،  باید از این به بعد تایمش رو مدیریت کنم، 

بعد رفتنش با پسر کوچولوها خوابیدیم،  مهدی قبل ظهر دو ساعتی خوابیده بود و نمیخوابید،  کلی تلاش کردم تا خوابید و همین سردردم رو. تشدید کرد. 

برای افطار سوپ داشتیم،  حلوا با عسل درست کردم. 

رفتیم خونه پدر همسرم و افطار اونجا صرف شد. بعدش رفتیم جلسه قران و تازه رسیدیم خونه. 


برای فردا شب مهمون دعوت کردیم ولی چون شرایط پذیرایی تو خونه رو نداشتیم قرار شد تو رستوران برگزار بشه، امیدوارم به خوبی انجام بشه. 


فردا صبح پسرها رو ببرم حمام و یکم به خونه برسم. 


امیدوارم تماس اضطراری از محل کارم نداشته باشم وگرنه مجبورم پسرها رو ببرم بزارم پیش همسرم و برم محل کارم. 


این هفته اخیر خوابم کم بود،  امیدوارم هفته پیش رو شرایط بهتری داشته باشیم. 




سلام شبتون قشنگ. 

امروز روز به شدت شلوغی بود،  صبح بیدار شدم شروع کزدم مرتب کردن خونه و جارو. زدم و دستمال کشیدم و گاز تمیز کزدم. 

کلی ظرف شستم،  علی رو. باباش برد حموم. 

برای نهار پسرا سیب زمینی گذاشته بودم بپزه،  براشون کوکو درست کنم که از محل کارم زنگ زدن و گفتن باید خودم رو. برسونم،  نهار رو. در همون مرحله رها کردم و پسرا رو. بردم پیش همسرم محل کارش،  و رفتم محل کارم،  از 2 تا دقیقا 6. بیست دقیقه بدون وقفه پروژه پیش اومده رو انجام دادیم و اخرش هم دیدم اگه بخوام بمونم کار تموم بشه به افطار نمیرسم،  مجبور شدم نیم ساعت اخر رو بسپرم به همکارام و خودمو برسونم خونه،  سریع حاضر شدیم و رفتیم رستوران،  مهمونامون زودتر رسیده بودن😜😜😜😜.  

ولی خب حداروشکر به خوبی مهمونی برگزار شد و بعدشم رفتیم فضای باز رستوران یکم نشستیم و گپ زدیم و تازه رسیدیم خونه. 

دقیقا از صبح بدون استراحت کار کرده بودم و الان طفلی پاهام دارن از خستگی ناله میکنن. 

برای سحر هم هیچی نداریم😐.  قرار شد با تخم مرغ ماجرا رو فیصله بدیم. 

فردا صبح زود باید برم سرکار. 

عصر امیدوارم پسرا همراهی کنن تا بتونم استراحت بکنم،  شب هم افطار دعوتیم و خداروشکرلازم نیست افطار اماده کنم. 




سلام،  شبتون قشنگ. 

امروز صبح زود بیدار شدم رفتم سرکار،  خیلی خوابم میومد ولی رفتم، 

تا 2 محل کارم بودم،  یسری نامه نگاری ها و مستند سازی ها لازم داشت،  یه تلفن مهم داشتم که خداروشکر نتیجه ش رضایت بخش بود. 


رسیدم خونه با پسر کوچولا رفتیم که بخوابیم،  فک میکنم 40 دقیقه بیشتر نخوابیده بودم که زنگ در خورد،  دوس داشتم محل ندم ولی پشت هم زنگ میزد،  بلند شدم در رو باز کنم که پسرا هم دوتاشون بیدار شدن،  همسرم یچیزی سفارش داده بود از اکالا، منم کد تحویل نداشتم،  گفت پس تحویل نمیدم بیاین از فرپشگاه ببرین،  ینی بیخودی بیدارمون کرد😐😐. 

و من به شدت خوابم میومد ولی دیگه نمیشد خوابید،  همینطوری دراز گشیدم تا نزدیک افطار شد، همسرم اومد دنبالمون رفتیم مهمونی و همونجا جلسه قران هم برگزار شدو برگشتیم خونه،  تو مسیر یکم خرید کردیم که دیگه نرسیدم جابجاش کنم. 

الانم منتظرم اهل خونه بخوابن تا بخوابم. 


فردا چند ساعتی نزدیک ظهر باید برم محل کارم. 

اگه بتونم فردا عصر یکم به خونه برسم و یکم لباس بشورم پسرا رو حموم ببرم. 


روزها خیلی شلوغ و پر کار میگذرن، ولی خداروشکر که همش با خیر همراهه و مشکلی پیش نمیاد. 


سحر ی هم نداریم،  به همسرم گفتم مسئولیتش با ایشون و روی من حساب نکنه،  ببینم سحری چی میخوره

سلام

و بازم خودم😁😜. 

پروژه ای که چارشنبه استارت خورد هنوز ادامه داره و امروز 3ساعتی باید برای انجامش برم محل کارم. 

از صبح بیدار شدم،  برای پسرها کوکو سیب زمینی درست کردم،  لباسهای مهدی خیلی کثیف بود با دست شستم انداختم ماشین. امیدوارم همسرم یادش نره پهن کنه. 

لباس شسته ها رو تا زدم،  شلوارم نیاز داشت یه خیاطی جزیی بشه انجامش دادم.  با همکارام هماهنگ کردم 11 محل کارم باشیم. 


یکم لباس نیاز به شستشو از اتاق جمع کردم گذاشتم جلو ماشین برگشتم بندازم ماشین. 


و دیگه حاضر شدم دارم میرم محل کارم. 

تا 3 انشالله برمیگردم خونه،  پسرها پیش باباشون میمونن. 

عصر خواهرم میخواد بیاد یسر پیشمون. 

اگه خسته نباشم و برسم افطار بزارم، واسه افطار نگهشون میدارم. 


امیدوارم امروز کار به خوبی پیش بره. 

عصر پسرا رو حموم ببرم دیروز انصد خسته بودم نتونستم عصر ببرمشون،  تا اخر شب هم دیگه برنگشتیم خونه. 


من امروز لباس ها رو تفکیک کردم 

لباس کوچیک های پسرم گذاشتم کنار

همسرم نمیزاره ببخشم میگه برای بچه بعد 

ولی من اصلادیگه بچه نمیخوام 

ان شاءالله خدا همین برام سالم و صالح نگه داره 

بالکن دستمال کشیدم 

سرویس بهداشتی شستم 

مشق هام هم نوشتم😅😅😅

خییییلی کار کردم 

سلام سلام صبح  همگی بخیر

این هفته همش بیرون بودم کار زیادی انجام ندادم کمکی هم نیومد برای تمیزکاری خونه خودم باید دست به کار بشم کارایی که امروز انجام میخوام بدم

مرتب کردن خونه 

جاروبرقی

شستن سرویس

شستن ظرفهای مونده از شب🥴

باید برای جشن روز معلم دخترم برم مدرسه

ناهار درست کنم

دخترم بره کلاس زبان 

شستن لباسهایی که آخر هفته کثیف شدن

اگه وقت بشه تمیز کردن سرامیکها

پاستیل بخرم برای جشن بسته بندی کنم

ببینم به چندتاش میرسم😁


سلام دخترا

خلاصه ای از این چند روز:

روتین همیشگی +جاروبرقی و تا کردن لباسای خشک شده

مطالعه : لاک پشتی و بی میل دارم سر میکنم 

پیاده روی و ورزش پابرجاست  

پاکسازی گوشی و ذهن پابرجاست  

۷روزه دور ریز مواد غذاییم به صفر رسوندم و خیلی خوشحالم 

تعویض مسواک ها 

روزی یه دور انداختی همچنان بهش پایبندم

سالم خوری + به زور مامانم خرید هفتگی سبزی خوردن هم اوردم تو برنامه ام بلکه عادت کنیم به بودن همیشگیش

نوشیدن آب (این هفته روزی یه لیوان آب و شیره انگور رو داشتم )

به گل هام آب دادم و زیر گلدونیشونو شستم 

 دیگه یادم نمیاد...

گزارش امروز:

ابگوشتمو بار گذاشتم واسه شب

روتین همیشگی انجام شد

رفتم ارایشگاه واسه ابرو 

رفتم لوازم تحریری 

یه مقدار خرید مواد غذایی داشتم که انجام شد

پیاده روی ۱ساعت 

ورزش ۴ حرکت هرکدوم ۴۰تا 

الانم برم به کتاب خوندنم برسم امیدوارم حوصله ام بیاد سرجاش و تمومش کنم 


روز و روزگارتون خوش

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
بله عزیزمممممم👶

جااااااانم مبارکههههههه

یادمه دفعه ی قبلی که اومدین ذوق و شوق تولد کوچولوتونو داشتین که قراره خودتون صفر تا صد تولدو به عهده بگیرین 

انقده ذوقتو دوس داشتم 

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سردرگم شدم

elenasalvatore | 33 ثانیه پیش
2687