مامان منم دایم به من و. برادرم میگفت درد و بلای فلانی بخوره تو کاسه سرتون
در. حالیکه ما هم از. نظر ظاهری هم تربیت و. هم درس خوندن هردو. دانشجو دانشگاه دولتی
از همه اطرافیان سر. بودیم که پدرو مادرها حسرت ما میخوردن
نمیدونم چرا این جوری میکفت
مثلا دختر. عمه ام میخواست از. زیر. درس خوندن فرار. کنه کار خونه میکرد
مامانم میدید فکر میکرد من هم باید. کار. کنم هم درس بخونم