خب مجسم کن عزیزم.
یک دختر بیست و هفت ساله گل رو مجسم کن.
سه سال قبل خیلی دلش میخواست درس بخونه ارشد قبول شه اما نمیخوند.
دلش میخواست ارشد قبول شه اما خیلی تلاش نمیکرد همش دنبال یه دعا بود که آخرشم گیرش نیومد. حالا دختر ۲۷ ساله داستان ما هنوز ارشد قبول نشده.
اما دختر اون خونه پشتی که اونهم اون موقع ۲۴ سالش بود همونروزا عزم کرد ارشد بخونه . نشست خوند و خوند تا قبول شد حالا هم داره پایان نامه ش رو مینویسه و چون همون سال اول ارشد ، یه کار پاره وقت پیدا کرده بود ، درسش رو داره سه ساله تمام میکنه. هم از درسش راضیه هم پول در اورده و هم اینکه بعد از دفاع تز ارشدش قراره بره سر یه کار بهتر .
از همون سال اول ارشدش هم دنبال ایده های پر درامد بود که خدا روشکر با چندتا همکلاسها و استادشون یه کار گروهی مشت راه انداختن که به قول استادشون تا یکی دوسال دیگه به بهره وری کامل میرسه.
خب عزیزم این خلاصه داستان بود . شما دوست داری کدوم دختر باشی؟ خونه این ور خیابون یا اون خونه پشتی؟
انتخاب با شماست عزیزم.