نی نی یار عزیز میشه تایپیکای منو پاک کنید به جز چیدمان

zaraaaaaaa

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

فک نکنم اینجوری حذف کنن عزیزم

برو تو تاپیک رفع مشکلات کاربری فک کنم الان تایم نی نی یار ۳ هست

لینک بزار

روزانه دوتا برات حذف میکنن

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/28

|

15:25

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

tahereh7373

مدیر استارتر

عضویت: 1397/08/11

تعداد پست: 1703

فک نکنم اینجوری حذف کنن عزیزم برو تو تاپیک رفع مشکلات کاربری فک کنم الان تایم نی نی یار ۳ هست لینک ...

جدی ؟؟من اصلا بلد نیستم چجور پیدا کنم اون تاپیک رو 

1397/11/28

|

15:27

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

zaraaaaaaa

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

https://www.ninisite.com/discussion/topic/1503527/تاپیک-رفع-مشکلات-کاربری-نی-نی-یار-3

برو اینجا تو پست اول توضیح داده نی نی یار

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/28

|

15:30

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

tahereh7373

مدیر استارتر

عضویت: 1397/08/11

تعداد پست: 1703

https://www.ninisite.com/discussion/topic/1503527/تاپیک-رفع-مشکلات-کاربری-نی-نی-یار-3 برو ای ...

ممنونم رفتم 

فقط انگار تاپیک های خانواده و آدرس و این چیزا رو حذف میکنه 

1397/11/28

|

15:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

tahereh7373

مدیر استارتر

عضویت: 1397/08/11

تعداد پست: 1703

https://www.ninisite.com/discussion/topic/1503527/تاپیک-رفع-مشکلات-کاربری-نی-نی-یار-3 برو ای ...

ببخشید چجوری لینک بزارم میشه بگید؟؟لینک خودمو 

1397/11/28

|

15:42

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

zaraaaaaaa

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

ممنونم رفتم  فقط انگار تاپیک های خانواده و آدرس و این چیزا رو حذف میکنه

همه رو حذف میکنه عزیزم

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/28

|

15:43

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

zaraaaaaaa

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

ببخشید چجوری لینک بزارم میشه بگید؟؟لینک خودمو 

اون بالا آدرس صفحه تو نگاه کن زده مثلا www.ninisite.com این‌میشه لینکت

اون تاپیکی ک میخوای حذف کنی برو توش لینکش‌رو کامل‌کپی‌کن برو تو صفحه نی نی یار paste کن

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/28

|

15:44

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب