نمیدونم این مامان بابای من چه پدر کشتگی باهاش دارن که هروقت میریم اونجا یا اونا میان خونه ما این اقا رو نمیشه با یه من عسل نگاه کرد چه برسه به خوردن!!!!خیلی کفری ام ازش😠😠😠😠😠😠
در کلاس زندگی درسها گونه گونه است/درس دست یافتن به آب و نان/درس زیستن کنار این و آن/درس مهر،درس قهر،درس آشنا شدن،درس با سرشک غم ز هم جدا شدن/در کنار این معلمها و درسها/در کنار نمره های بیست و نمره های صفر/یک معلم بزرگ نیز،در کلاس هست و در کلاس نیست/نام اوست"مرگ"و آنچه او درس میدهد"زندگیست"فریدون مشیری
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همیشه هم حذف کردن راهِ چاره نیست... گاهى باید بعضى ها را نگه داریم، تا زل بزنند به خوشبختىِ مان... که ببینند بعد از آنها، زندگى همچنان ادامه دارد! عضو گروه قرمز بامداد خمار :وزن شروع ۸۱ 🙈 وزن هدف اول 75👸💪وزن هدف دوم 70😎وزن هدف نهایی 48😍😍من میتونم😉😉 وزن فعلی : ۸۱👈۷۸.۵
تو هم وقتی میری خونشون همین عکس العمل رو نشون بده.البته مردا اصلن خوبی حالیشون نیس.یعنی دامبادا.اعهههه.من به مامان بابام گفتم اصلن شوهرمو تحویل نگیرید چون اخلاقاش خیلی بده سریع لوس میشه