سلام .با مادرشوهرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم هشت ساله که عروسشون شدم
تو این مدت رومون رو هم باز نشده احترام همو دارییم .خیلی خوب و مهربونن و همیشه پشتمون هستن
...بچم ده ماهشه از وقتی به دنیا اومد مادرشوهرم خونمون میاد .همش بهش احترام گذاشتم و روی باز بهش نشون دادم که راحت باشه و از نوش لذت ببره .چون خودمون هم برادرزاده داریم میبینم مامانم چقدر برادر زاده هامو دوست داره و لذت میبره
اما یه اخلاق مادرشوهرم رو اعصابمه .اینکه وقتی صدای گریه بچه میشنوه سریه میاد و هی میگه چی شد؟؟افتاد؟؟اگه افتاد که هی میگه چرا پشتش بالش نذاشتین چرا تنهاش گذاشتی ..همش هم میگه مواظبش باش تنهاش نذار اونو اونجا بردار و ازین حرفا ...تا بچه گریه کنه باید منتظر باشم که الان اون میاد ..یه بار مامانم بچه رو برد حموم گریه کرد مادرشوهرم صداشو شنید بلند شد اومد .پیش مامانم کلی خجالت کشیدم ازون به بعدم هر وقت مامانم خونمونه خیلی مواظب که بچه گریش نیاد تا گریه کنه مامان میگه الان مادرشوهرت میاد