من دلم گرفته احساس میکنم بدبختم خاک تو سرم.سی سالمه.سه سالونیمه عروسی کردم.ده ماهی میشه اقدام کردم.متوجه مشکل شوهرم شدیم بفد اقدام.نمسدونم چی میخواد بشه خسته شدم هرماه بیام تهران دو شب را بیفتم با اتوبوس...ییام دکتر.خدایی دیگه یریدیم.شوهرم یه عروسک داریم توخونه اونو شبا بغل میکنه میخوابه هروقت اومد خونه بغلش میکنه...اصلا دلم میگیرهِای خدااا.چثد ثشمت بدم.ائمه چرا اخه.چی میشه چی ازخدا کم میشه مگه.سرکارمم همکارم هم ازمن کوچکتره هم یعد من عروسی کرده بچه داره.ای خدااا هر روز ازش میگه هی تعرسف میکنه بخدا دلم میگیزه.بد حرف میزنه ..دلم گرقته الان.براهمه اونایی که مثل منن دعا کنین.