ماه 7 پارسال(آگوست 2018) زمانیکه پیش آرایشگرم بودم بهم گفت گره ای توو گردنمه.من زیاد بش اهمیت ندادم تا رفتم پیش یکی از دوستام که دکتره ,بهم گفت برو سونوگرافی .اونجا دکتر سونو گرافی هم بهم گفت برو سی تی اسکن بگیر
تا سی تی کردم دکتر مستقیم بهم گف که سرطان داری.منم خندیدم و سیگارمو روشن کردم.دکتر گف نباید سیگار بکشی منم باخنده گفتم تو بهم میگی سرطان دارم چطوری سیگار نکشم.پدرم همراهم بود از شدت گریه نمیتونست چیزی بگه
منم ماشینو به پدرم دادمو خودم پیاده برگشتم .توو راه هم میخندیدم هم زمانیکه به پسرم فکر میکردم از ته دلم گریه میکردم
پیش چندین دکتر رفتم همه میگفتن باید عمل بشی و حنجره ت و دربیاری
یک هفته ازخونه بیرون نرفتم.وقتی بش فکر میکردم نفسم میگرفت
تصمیم گرفتم برم ترکیه,اونجا رفتم بیمارستان امریکایی
دوباره همه ازمایشارو انجام دادم ازهمه بدتر ام آر آی بود که سروصداش خیلی اعصابمو خورد میکرد مدت زمانیکه زیر اشعه ام ار آی بودم خیلی طولانی شد.
وقتی جواب آزمایشارو گرفتم بردمش پیش دکتر گفت باید عمل بشی ازش پرسیدم سرطان دارم گفت معلوم نیس تا عمل نشی نمیتونیم چیزی بگیم
بهشون گفتم اشکالی نداره فعلا عمل نکنم. گفتن نه ,هروقت دوست داشتی بیا.برو دوماه دیگه بیا
برگشتم کردستان (اربیل)
بعد از سه ماه رفتم ایران شهر رشت
اونجا برام ازمایش کامل نوشتن حتی از گوشمم خون گرفتن .پیش 3تا دکتر رفتم هیچکدوم حاظر نبودن عملم کنن گفتن باید بری تهران.یکی از دکترا بهم نامه داد که برم تهران پیش دکتر محبی
وقتی ایشونو از طریق نت سرچ کردم دیدم یه دکتر جوان و کم سنو ساله
گفتم اینهمه دکترای مسن نتونستن منو عمل کنن این آقای دکتر جوان چجوری منو عمل میکنه.گفتم این دکتر مشخصه عاشقه من پیشش نمیرم
وقتی رسیدم تهران شهر غریبو دلگیری بود. خیلی دلم گرفت .قبل از هرکاری رفتم پیش دکتر عاشق دیدم خیلی مهربونو صمیمیه.چنتا ازمایش ازم گرفتو برام ام ار آی نوشت
صبحش بیمارستان دیگه ای رفتم که مربوط به سروگردن بود.اونجا خیلی شلوغ بود چیزی که من میدیدم همه داخل حنجره شون سوراخ بود نمیتونستن حرف بزنن دیوونه شدم
اونجا از داخل حنجره م عکس گرفتن
گفتم من عمرا اینجا عمل کنم
برگشتم پیش دکتر عاشق با حرفای قشنگش بهم خیلی روحیه میداد.همش خنده رو لباش بودو بهم؟میگفت از چیزی نترس.
گفت دوشنبه عملت میکنم. روز عملم خیلی استرس داشتم مریضایی که داخل بخش بودن همه اومده بودن برای عمل زیبایی فقط من این مشکلو داشتم .منو بردن اتاق عمل دکتر با خوشرویی اومد پیشم گف نمیترسی.گفتم نه فقط از خدا میخام اگه قراره حنجره مو برداری یا داخل گردنم تراک میزاری که دیگه نتونم حرف بزنم منو زنده بیرون نیار
دو پرستار اونجا بودن فارسی حرف میزدن بهمدیگه میگفتن عملش خطرناکه و گناه داره جوونه .وقتی به هوش اومدم تا تونستم داد زدم دیدم میتونم حرف بزنم بعد دستمو بردم سمت گردنم دیدم چیزی نذاشتن.خیلی خوشحال شدم خیلی
وقتی دکتر گفت دیگه جای نگرانی نیستو جواب نمونه م خوش خیمه خیلی بیشتر خوشحال شدم
خیلی سپاسگزارم از آقای دکتر صالح محبی .از سر عشق و علاقه م بهش میگم دکتر عاشق
چون میدونم با عشق به مریضاش رسیدگی میکنه