هعیییی از تاپیکای قبلم متوجه میشین که شوهرم کارش یه شهر دیگه ست منو تنهای تنها گذاشته..
خیلی از تنهایی خستم..
امروز بعد مدتها اومد خونه اونم بیخیر
منم لم داده بودم جلو تلویزیون گفتم چزا بی خبر اومدی چیزی شده!!!
دلم خیلی ازش پر بود نخواستم همون اول کاری باهاش بحث کنم
واسش نهار گرم کردم اونم رفت حموم
بگم یا مثل بقیع تاپیکام قراره با خودم حرف بزنم؟