2737
2739

جواب هیچکدومو تاحالا ندادم 


یه بار که فکرمیکرد ما اصالتا مال یه شهر خاصیم، گفت حضرت معصومه رو اونا کشتن


یه بار عموم با وساطت من ب شوهرم یه واحد پیش فروش داد، کمی تو زمان دادن واحد و یکسری چیزا چون باچندنفر شریک بود، دیرکرد یا تعارض داشت بااونچه اول قرارداد گفته بود، بعد شنیدم پدرشوهرم داره ب شوهر میگه : عموش بزرگترین خیانتو درحقت کرده!( فکرکرده بود نشنیدم


یه بار اخیرا اومدن خونمون ، فهمیدن گونی برنج آفت زده، با مادرشوهرم  درمورد این کارم حرف زد و بهم گفت( سفیه) باز فکر نمیکرد بشنوم. سفیه = دیوانه 


یه بارم جدیدا پدرشوهرم ب خاله شوهرم که شوهرش جای خاصی کارمیکنه، گفت  اونا اهل زد و بند و رانت و اینان. مادرشوهرمم عصبی شد گفت: شاغلین فلانجا هم کم نخوردن و نبردن ( جایی ک عموی شوهر و پدر من هردو توش بودن، تا حال شوهرشو بگیره )اما منم اونجا بودم و ناراحت شدم چون بابای منم همونجا بوده...



بعد اخیرا همراه خانوادش از سفر برمیگشتیم، شوهرم گفت چی بخرم، گفتم فقط فلان روغن رو میخام،موافق نبود.خلاصه رف بخره، افتاد زمین و خاکی شد و پاهاش کمی زخم شد،بعد پولو داد باباش روغنو بخره، باباهه اومد تو ماشین جلو بود، روغنو گرفت عقب ، با خشم گفت بگیییییرررر ( انگار من پسرشو انداختم!!)

بعد دخترش زنگ زد تو ماشین، پدرشوهرم داشت میگفت کجاییم، من گفتم نه کرمانشاهیم.( میخاستم مثلا آمار درست بده ب دخترش) تاقطع کرد با طلبکاری گفت من خودم میدونم کجاییم، دیگه نمیتونم  پشت تلفن چارساعت ب اون بگم دقیقا کجاییم که ، دیروزم فلان جارو هی اشتباه میگفت مهری، هی من میگفتم اله، مهری میگفت نه ...


خاله و مادرشوهرمم بودن و من فقط سکوت کرده بودم. ب من میگه مهری خالی، اما دختر پسرش دامادش همه رو آقا و خانوم اولش میزاره.


کلا وقیح و گستاخ شده باباش، چیکار کنم؟؟

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    

ساوه؟😂

خب حقیقتش آدم بیشعور بیشعور میمونه دیگ

ربطی ب سن نداره

نظر خاصی ندارم

جواب ابلهان خاموشیه

نامِه اِی بِه نیمِه گُمشَدِه گور بِه گور شُدَم:اونقَدر دیر اومدی کِه مامانَم دارِه از جَهیزیَم اِستِفاده میکُنِه  

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

وای بگردم برات😢

خدا صبرت بده

مهرپاکان عزیز من از اول زندگیت تمام ماجراهایی که سرت اومده و تعریف کردیو خوندم 

واقعا متاسفم حیف شما که گیر اینا افتادی 😢

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
2731

با رفتارت بهش بفهمون ناراحتی سر سنگین باش و اخم کن وگرنه پررو میشه

قرار نیست هم نظر هم نبودیم دشمن هم باشیم😉 یاد بگیریم نظراتمونو محترمانه بهم بگیم ...دل همو نشکنیم
2738

پدرشوهرم یه بار اومد خونمون ،هنوز یه قاشق نخورده، بلند گفت نمک نداره

درحالیکه غذاهای دخترش بشدت بی مزه و بی نمکه همیشه!


یه بارم تو اثاثکشی اومده بودن برا کمک ، برا ناهار من میدونستم دارن میان و مادرش داره غذا میاره، چیزی نپخته بودم. اینو سر سفره بروم آورد. گفت ناهار نپختی؟ ( یه لهجه مزخرفیم داره) گفتم مامانم حلیم داده بود، همونو میخاسیم بخوریم، گفت ب قول ما غذای فلان ( ب معنی آب و نون، غذای هیچی و بدردنخور منظورش بود) منم فقط لبخند زدم...

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    

چیزی به ذهنم نمیرسه چون کلا مشخصه بی فرهنگه ولی من خودم کلا جواب بده ام نمیتونم تو دلم بزارم مثلا شنیدم میگه دیوونس میام جلو میگم فکر نمیکنید دارید بی احترامی میکنید شما که بزرگترید خودتون احترام خودتونو حفظ کنید

 جز راست نباید گفت ،هر راست نشاید گفت...شکوفه۱ بودم قبلا ولی دوس ندارم شکوفه۳ بشم

سکوت به نظر من

من گاهی بابامم حرفایی میزنن ناراحت میشم ایشون هم سن بابای شما هستن و بزرگترن چیزایی هم که تعریف کردین ناراحت کننده هستن ولی خیلی فاجعه نیستن به نظرم سکوت فقط


یه مورد پیشنهاد میدم بهتون دو نفر دیگه دارن تلفنی حرف میزنن شما خودتون درگیر نکنید درستش اینه. ادم اصلا گوش نکنه ولی خب ناخود اگاه میشنوه ادم اگرم شنیدید دیگه نمیخواد ایراد بگیرین و این حرفا کار قشنگی نیست

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز