انگار زنه قصه خوده خوده من بود. اونجاییش شباهت داشت به من ک گفت برا صرفه جویی اصلاح نمیرفته و میگفته لباس نیازی ندارم و همش به فکره نظافته خونه بچه ها و ناهارو شام بوده بیشتر سمته خانواده شوهرش بود تا خودش😕
یا اونجایی ک شوهرش گفت طرف چکار کرده ک با دوتا بچه شکمه تخت داره. حرفی ک شوهرم به زبون میاره بهم گاهی اوقات میگه😕