آخ آخ این وضعیت رو کاملا میفهمم
ماهم به هیچکس نگفتیم ivf کردم و خونریزی و استراحت و این نگرانی ها رو
بعد مثلا مادر شوهرم زنگ میزد میگفت الان نشسته بودیم داشتیم بررسی میکردیم بچه شما شکل کدوممون میشه
یا تو بیمارستان بودیم خواهرشوهرم زنگ میزد یکساعت از شوهرش به شوهرم گله میکرد
من خیلی ناراحت میشدم ولی راستش به نظرم بقیه ندونن خیلی بهتره
چون سوالاشون بیشتر آدم رو اذیت میکنه
ان شاءالله مادرت هم زودتر خوب بشن از نگرانی در بیای
ما هم جای خواهرات حوصله داشتی بیا سر ما غر بزن دورهم غر میزنیم روزا میگذره