2733
2734

سلام   بچه ها من هفته شش بارداریم و حالم خیلی گرفتست، حوصله زندگی کردن دیگه ندارم تا قبل اینکه بفهمم باردارم حالم خیلی خوب بود و به کلی از زندگیم لذت میبردم ، با اینکه میدونم خیلیا دوست دارن جای من باشن و همسر و زندگس اروم و یه بچه توی شکم داشته باشن اما بازم غمگینم، لعنتی دلیلشم نمیدونم، احساس پوچی و ناتوانی میکنم ، فکر میکنم مردن بهتره برام.خدایا چکار کنم 

برای سلامتی بیماران روح و روان صلوات بفرست اگر دوست داری عزیز دل💓

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2738

منم اینجور بودم من از شوهرم ناراحت بودم و خیلی عصبی میشدم الانم همون طور هستم دیشب یدفعه گریه کردم بدون دلیل بعدش یاد سقطم افتادم ناراحتیم بیشتر شد آروم شدم شوهرم میگفت بریم خونه ی فلانی شب نشینی اصلا حوصله نداشتم خوابیدم بعد ساعت دوازده بود بیدارشدم شوهرم نبود نگو رفته دستشویی داد میزدم میگفت کجایی اونم جواب نمیداد کم مونده بود گریه کنم داشتم جیغ میزدم گفت دستشوییم وای خیلی بد بود ،

پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️ تقدیم به پسر دارا
منم هفته ۶ که بودم حالم از شوهرم حاملگیم خونه وزندگیم بهم میخورد الان داره کم کم درست میشه

اره منم مث شما هستم دقیقا،الان هفته چندمی 

برای سلامتی بیماران روح و روان صلوات بفرست اگر دوست داری عزیز دل💓
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز