2737
2739

من دیروزم تاپیک زدم در مورد لکه بینیم...از دیروز بی وقفه داره میاد البته هر هشت ساعت شیاف زدم و استراحت کردم کمرنگ تر شده ولی قطع نشده

میخواستم بدونم کسی بوده اینطوری باشه ولی مشکلی برای نی نیش پیش نیاد من اواخر هفته هفتم هستم

رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. ..رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین...

برو دکتر عزیزم

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
با یه روز قطع نمیشه. اگه سونو دادی و سالم بوده حاملگیت باید شیافو مرتب بذاری و امپولم بزنی. من تا د ...

شما هفته چند افتادی به لک بینی؟ و اینکه تو اون مدت ده روز شیاف میزدی همه شو تا قطع شد؟

رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. ..رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین...
با یه روز قطع نمیشه. اگه سونو دادی و سالم بوده حاملگیت باید شیافو مرتب بذاری و امپولم بزنی. من تا د ...

میشه اگه پیاممو دیدی جواب بدی عزیزم؟

رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. ..رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین...
شما هفته چند افتادی به لک بینی؟ و اینکه تو اون مدت ده روز شیاف میزدی همه شو تا قطع شد؟

حدود هفته 6 دیدم

حاملگی قبلم هفته پنج و خرده بود

اره هم شیاف میزدم هم امپول و بعد قطع شدنشم شیافو باید ادامه بدی تا یه مدت تا دوباره لک نبینی.


دخترم 14 بهمن 97 قدم به دنیا گذاشت..خدایا شکرت

لکه بینی یا خونریزی اکثرا به یه علتی هست یا جفت پایین یا خونریزی پشت جفت یا وجوو هماتوم..کم پیش میاد علت تشخیص داده نشه..اما اونم نشد نداره ..بهرحال اگه ساک حاملگیت طبیعی بوده تنها درمانش شیافو امپول و استراحته همین هیچ درمان دیگه ای نداره

دخترم 14 بهمن 97 قدم به دنیا گذاشت..خدایا شکرت
2740

فقط سونو واژینال ندی چون لکه بینی داری تحریک نشی به خونریزی بیفتی. سونو معمولی بده یه جای خوب..که ببینه جفتت پایینه یا خونریزی پشت جفت نداری؟ یا اینکه هماتوم ؟ 


هرکدومش بود نترسی فقط همون درمانو داره بعلاوه استراحت زیاد 

چون بهرحال خونریزی یا لک بینی از سمت جفت میاد 

خوب میشه الان همه لک دارن نترس

دخترم 14 بهمن 97 قدم به دنیا گذاشت..خدایا شکرت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687