خدا رو هزار مرتبه شکر خیلی خانواده شوهرم خوبه
خیلی باهاشون راحتم باور کن با خانواده خودم معذبم
بیمارستان خواهر شوهرام و مادرشوهرم پیشم بودن نذاشتم از خانواده خودم بمونه
تا دوماه هم من یه دونه لباس از بچم نشستم و انقدر حالم بود نمیتونستم تروخشکش کنم دیگه خواهرشوهرم همه کارای دخترمو میکرد فقط میداد من که شیرش بدم