پسر دیگه م با چشای گشاد زل زده بود به من به همین سوی گوشی یه قدمم عقب برداشت! اون یکی که جانور شناسیه واسه خودش گفت نه بابا اونا حتما تمساح یا کروکودیل بودن چونکه دایناسورا قبل بوجود اومدن انسانا منقرض شدن:)
بابای بچه ها گفت اره پسرم اونا شبیه تمساح بودن فقط یخورده بزرگترو روپاهاشون وایمیستادن!
یه روز من وسط جنگل ماهیگیری میکردم یکی ازاونا حمله کرد بهم!! مامانت یهو ازپشت درختا پریدبیرون منو نجات داد! منم دیدم بسکه مادرت قوی و خَشنِ، همه ی مردم ازش میترسن و دوری میکنن و توی جنگل تنها مونده !دلم واسش سوخت باهاش ازدواج کردم که تنها نباشه! غش غش واسه منم ریسه میرفت!!!
پسرام که ازخودش بدتر :(