من ذهنم درگیره شدییید.قرصای خواب اورمم تموم شده .شدمجغد تا ۶نشه خوابم نمیبره
امروز تصادف کردم یواشکی بردم صافکاری درس کردم با جراغ راهنما شکسته بود درس کردم .تاریک بود شوهرم نفهمید فردا خدا به خیر کنه
تولد پسرمم بود رفتیم خونه پدرشوهرم همهههه بودن کیک و شیرینی خریده بودیم.خاک تو سرشون هیچکدوم کادو ندادن به بچم..امروز روز خیلیییییی بدی داشتم.
گریههههه...جیییییغ دلممیخواد