2733
2739
دیگزیر13 یا15 نیست 16 هستن

ولی از 14 دیدم😉

الو سلام ببخشید منزل خداست؟ منم همون مزاحمی که اتفاقا آشناست*هزاربار دلم گرفته این شماره رو*ولی چرا هنوز پشت خط در انتظار یک صداست*شماکه گفتی واجبه جواب سلام هرکسی*چی شد به مارسیدبازحساب بنده هاجداست*اجازه میدی که برات یه کم دردودل کنم*آخه شنیدم که فقط اسم تو مرهم وشفاست*حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه*چون میدونه که میشنوی وقتی تو این حال و هواست*الو دوباره قطع و وصل سیم ها شروع شده*خرابی از دل منه یا شاید از این سیم هاست*الو منو ببخش اگه بازم مزاحمت شدم*دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست
تنها افتخارشونم شوهر کردنشونه

سکوت کنیم بهتره خواهر.بیکاری😜😜😜

الو سلام ببخشید منزل خداست؟ منم همون مزاحمی که اتفاقا آشناست*هزاربار دلم گرفته این شماره رو*ولی چرا هنوز پشت خط در انتظار یک صداست*شماکه گفتی واجبه جواب سلام هرکسی*چی شد به مارسیدبازحساب بنده هاجداست*اجازه میدی که برات یه کم دردودل کنم*آخه شنیدم که فقط اسم تو مرهم وشفاست*حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه*چون میدونه که میشنوی وقتی تو این حال و هواست*الو دوباره قطع و وصل سیم ها شروع شده*خرابی از دل منه یا شاید از این سیم هاست*الو منو ببخش اگه بازم مزاحمت شدم*دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
من تو روستا معلمم خدا شاهده دانش اموز کلاس هشتم رو اومد کی گرفت؟ رییس پاسگاه ۴۰ ساله روستا مرتیکه ...

الان وون مرد ۴۰ ساله ی دختر ۱۳ ساله رو میخاد چیکار

ب جز رابطه جنسی چیز دیگه ای ملاکه براش؟

اخه بگو حیووون 

نامت را هر چه میخواهند بگذارند، تو برای من معجزه ای، خدای مهربونم چطوری شکر کنم ک لایق این لحظه ها باشه، شکررررر برای معجزه ات

اين قضيه يه جنايت و كشتن حقوق يك انسانه . ولي بايد ببينيم در مورد كي و كجا و در چه شرايطي حرف ميزنيم . طرف حساب ما بنا به اين نوشته ،روستاييان هستن ؛قشر عزيزي كه متاسفانه خيلي مورد ظلم و كمبود امكانات و آگاهي قرار گرفتن و در فقر دست و پا ميزنن .تا وقتي شكم گرسنه باشه ، انسان به مغزش رجوع نميكنه. اين افراد نميخوان به بچه ظلم كنن و زندگيشو سياه كنن ، به خيال خودشون دارن آينده نگري ميكنن و ميخوان نجات بدن فرزندانشون رو . متاسفانه اكثر روستاييا از جلوگيري و كنترل جمعيت خبر ندارن و بي حساب به فرزندآوري ميپردازن !  تقصير خودشون نيست و مقصر افراد حاكم بر اين ها هستن كه براي منافع خودشون اونارو توي جهل نگه ميدارن .

ولي اين موضوع وقتي جاي تامل و اندوه داره و جنايت محسوب ميشه كه بعضي خانواده هاي ساكن شهر و تحصيل كرده و به خيال خودشون فهميده ، براي شانه خالي كردن از مسئوليت فرزند و پرداختن هزينه ، دست به اين كار ميزنن . ( كه البته نمونه ي بارزش رو توي همين سايت داريم ) .هر چقدر هم يه كودك با شعور و جلوتر از سن خودش باشه تا وقتي كه ١٨ سالش نشده و قدرت تصميم گيري واسه ي خودش رو نداره ، خانواده حق ندارن شوهرش بدن يا واسش زن بگيرن . كودك بي دفاعه و اولش فكر ميكنه خوش ميگذره و همه چي خوبه ولي واي از اون روزي كه به خودش مياد و تازه متوجه چاهي كه توش افتاده ميشه 😞

من ۱۳ام دیدم اینجا ۳نفر اینان

یکیش مامان پرهام بود عکس شهرزاد بود پروفایلش

یکیش دنیا بود شمالی بود

یکیش و یادم نیست

چه کنم؟ دل به که بندم؟ به کجا روی کنم؟بازگو ای به کنارِ دگری خفته ی من!!
2740
من تو روستا معلمم خدا شاهده دانش اموز کلاس هشتم رو اومد کی گرفت؟ رییس پاسگاه ۴۰ ساله روستا مرتیکه ...

آخی طفلک . مقصر خانوادشن تو اون سن ذوق داشتن طبیعیه

الو سلام ببخشید منزل خداست؟ منم همون مزاحمی که اتفاقا آشناست*هزاربار دلم گرفته این شماره رو*ولی چرا هنوز پشت خط در انتظار یک صداست*شماکه گفتی واجبه جواب سلام هرکسی*چی شد به مارسیدبازحساب بنده هاجداست*اجازه میدی که برات یه کم دردودل کنم*آخه شنیدم که فقط اسم تو مرهم وشفاست*حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه*چون میدونه که میشنوی وقتی تو این حال و هواست*الو دوباره قطع و وصل سیم ها شروع شده*خرابی از دل منه یا شاید از این سیم هاست*الو منو ببخش اگه بازم مزاحمت شدم*دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست
آخی طفلک . مقصر خانوادشن تو اون سن ذوق داشتن طبیعیه

اره دیگه پیش بچه های دیگه کلاس میذاشت ک شوهرم خونش شهره

نامت را هر چه میخواهند بگذارند، تو برای من معجزه ای، خدای مهربونم چطوری شکر کنم ک لایق این لحظه ها باشه، شکررررر برای معجزه ات
یعنی بچه هم داشتن والا خوبه ک ب اینجارسیدن

نه بابا هر۲ سرشار از مشکل بودن

دنیا ۱۳عقد کرده بود و جدا شده بود دوباره ۱۵اینا ازدواج کرده بود یه پسر داشت

مامان پرهامم که هرروز کتک میخورد

راهی برگشتی نبود دیگه

چه کنم؟ دل به که بندم؟ به کجا روی کنم؟بازگو ای به کنارِ دگری خفته ی من!!

من دهه هفتادیم ۱۵ سالم بود نامزد کردم با اینکه ناراضی بودم ولی مادرم میگفت نه باید ازدواج کنی البته تو شهر هستیم مربوط به روستا نیست العان با شوهرم مشکل دارم بخاطر بچه ها موندگار شدم مادرمم خیلی پشیمونه ولی چه فایده نو جوونی و جوانی وزندگی من تباه شد تا اخر باید با حسرت زندگی کنم منم میتونستم العان که بیستو پنج سالمه ی انتخاب به سلیقه خودم داشته باشم وعاشقانه با همسرم زندگی کنم ولی العان هم من هم بچه ها و هم شوهرم داریم عذاب میبینیم


آنان که به روزگار ما خندیدند باشد که به روزگارشان گریه کنیم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687