همش ده روزه دخترم رفته پیش خدا .۷ ساله دارم دوا درمون می کنم که باردار بشم .خدا خواست اما زود ازم گرفتش دیگه داشتم می رفتم شش ماه .تکوناشو حس می کردم .دخترم خیلی مظلوم بود .داشتم با درد رنج جسمی و روحی دست و پنجه نرم می کردم که پریشب بهم خبر دادند ۵ سال پیش همسرم ازش پولو گرفتن رفتن .اونم از بقیه قرض کرده .هروز پول سودی می گرفته پول مردمو بده که اصلا به من چیزی نمی گفته .حالا پریشب به بن بست رسیدو همه چی رو گفت .منم گفتم دیگه امیدی ندارم از زندگیت می رم بیرون . الان از پریشب تا حالا انگار تو تابوتم .هم خونریزی دارم هم سرگیجه .اصلا هیچی نمی خورم .هیچکسم ندارم .جرات خودکشی هم ندارم .