2737
2739
عنوان

عشق مجازی+واقعی

| مشاهده متن کامل بحث + 215349 بازدید | 1154 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
از کدومااااا    نه جون تو ازاین این داستاناس، واقعیته، بخون ارزششو داره

وجدانن تو داری تایپ می کنی یا منتظری بقیه بیان؟

آرامش است؛ عاقبت اضطراب‌ها....خلاصه که اینقد غصه نخورید بالاخره خوب میشه، قشنگ می‌شه، می‌رسیم، می‌بینیم، می‌خندیم👍😍😀


وارد هتل شدن و قسمت رستوران میز مفصل صبحانه برای دو نفر چیده شده بود، رها تصورشم نمیکرد اینقدر همه چیز عالی، آوش گفت خب خانوم خانوما چه خبر، رها ناخود آگاه گفت والا باورم نمیشه! گفت چیو!! رها بخودش اومد گفت اینکه اینجایی، از نزدیک میبینمت، گفت خب اینقدر میمونم که باورت بشه، خوبه؟! رها با لبخند گفت عالیه!!

دیگه واضح بود که هر دو شیفته هم بودن، ساعتها تو سطح شهر قدم زدن زمان از دستشون در رفته بود، چقدر خوب بود این مرد ، خدایا این در جواب کدوم کار خوبم بود، اینقدر آقا، خوش برخورد، شوخیای بجا و دلنشین، رسیدن روبروی لباس سنتی فروشی داشتن نگاه میکردن که فروشنده اومد و تند تند سعی داشت مشتریاشو جذب کنه، یه رو سری قرمز اورد گفت آبجی اینو امتحان کن عالیه، یهو آوش کن برای عروس من سفید بیار ، وای قلب رها ریخت تو دلش میشه یعنی؟! روسری رو از فروشنده گرفت و سر رها کرد ، رها گونه هاش سرخ شده بود، یهو آوش گفت اوه چه عروس خجالتی خوشگلی!! همونجا با گوشی یه عکس گرفت و گفت اینم اولین عکست توی گوشی من، هزارتا عکس میخوام ازت رها هزارتااااا

  دنیام=شوهرم+دخترم  
وجدانن تو داری تایپ می کنی یا منتظری بقیه بیان؟

فدات شمدارم تایپ میکنم دیگه.!! من یه داستان دیگه داشتم از قبل ، که داستان زندگی واقعی یه شخص بود و از اونحا قول اینو. به دوستان داده بودم، اینم بر اساس واقعیته، با اسمهای مستعار!

  دنیام=شوهرم+دخترم  
2740


دیگه نزدیک غروب بود و غیبت رها خیلی طولانی شده بود ، رفتن بسمت هتل آوش گفت رها چطوری ازت جدا بشم الان دیگه برام خیلی سخته، حس میکنم یه تیکه از وجودم داره ازم دور میشه، رها دیگه در برابر اینهمه احساس آوش زبونش بند اومده بود گفت برای منم سخته، آوش گفت بیا خداحافظی نکنیم بهت زنگ میزنم همینجور حرفربزنیم تو برو تو ماشین و بعد برو، زنگ زد رو گوشیش، آوش گفت رها یچیزی بگم،   تو خیلی زیبا تر و فراتر از تصور منی، رها همینجور میرفت سمت ماشین نمیدونست چی بگه، گفت بشین تو ماشین تا یکم نگات کنم، رها زیر لب میخندید، آوش کم تو تمام زاویه ها خوشگلی رها، چقد من خوش شانسم، حالا بگو دوس داری فردا هم منو ببینی، رها نذاشت خرفش تموم بشه گفت معلومه که میخوام، آوش دست گذاشت رو سینش گفت رها میبینی اینجارو؟! جات همیشه همینحاس، رها خندید و خدا حافظی کرد و رفت .واقعا باورش نمیشد مگه میشه اینهمه خوشبختی یجا ، خدایا بهتر از این نمیشه، صدای تپش قلبشو میشنید باور نمیکرد اینقدر زود حس میکرد عاشق شده، یعنی راهی جز این نداشت، عاشق آقای همه چیز تمام شده بود!!

  دنیام=شوهرم+دخترم  


شب تا دیر وقت با هم حرف زدن ، چقدر حس خوبی داشتن، آوش گفت رها تو تمام تصور من از همسر آیندمی، چهرت، رفتارت، خنده هات، خانومیت، خیلی خوشحالم که دارمت، خیلی گشتم تا تورو پیدا کردم، خیلی نا امید بودم ولی باورم شد که خدایی هست که صدای بنده هاشو بشنوه، رها فقط گوش میداد، برای اونم همینطور بود تمام تصورش از مرد رویاهاش، همونقدر مردونه و با محبت، همونقدر آقا. دل تو دلشون نبود که همدیگرو ببینن، فردا باز رفت دم هتل اینبار یه دسته گل بزرگ رز سفید، آوش بازم خوش پوش و موقر با همون عطر مست کنندش، اومد جلو و گفت تقدیم به خانوم بی همتا، رها خندید و گفت ممنون آقای محترم!!وقتی رفتند سر میز آوش یه جعبه به رها داد گفت اینو دیشب برات خریدم، وقتی باز کرد دید یه ساعت خیلی قشنگ با کلی شکلات ، رها گفت وااای چقد قشنگه آخه به چه مناسبت، گفت بمناسبت اینکه بی نظیری و دلم میخواست بی دلیل برات کادو بگیرم. اون روز هم سرسگشار از خنده و خوشی گذشت باز فروب شد، رها به بهانه دانشگاه این دوروز غیبت داشت، آوش گفت رها من باید امشب برم دلم نمیومد ولی متاسفانه کار پیش اومده بهت قول میدم زود دوباره ببینمت، رها جا خورد گفت قرار نبود زود بری، آوش گفت ببخش جبران میکنم، باز دستشو گذاشت رو سینش گفت ببین جات اینجاس برو تا دیر نشده نمیخوام خانومم این وقت شب تنها باشه!! رها با لبخند روی لباش گفت خیلی خوب بود این دوروز، بی نظیر بود، مواظب خودت باش.

  دنیام=شوهرم+دخترم  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز