2733
2739
عنوان

جادوگر عشـــــــــــق

| مشاهده متن کامل بحث + 44208 بازدید | 299 پست
سلام مانیای عزیز نمیدونم تو کدوم تاپیک شما رو دیدم که وعده داده بودید این جلسات رو میگذارید امروز که تو تاپیک جذب اعلانتونو دیدم خیلی خوشحال شدم ممنون از اینکه به وعدت عمل کردی و ما رو از این تاپیک بهره مند. با تشکر فراوان از شما دوست عزیز و آرزوی بهترینها برای شما
مانیا جان ممنون از تاپیک خوبت عزیزم دوستم من یه پیشنهاد دارم اگر موافق باشی با هم همکاری کنیم
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 29 _ خانه تکانی ذهنی) سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام. با جلسه ی بیست و نهم از کلاس جادوگری در خدمتتون هستم با ادامه ی درس خانه تکانی ذهنی و در لابلای اون ادامه ی قوانین سیستم آرزوها. اگه درسهای نیمه ی تاریک رو خونده باشین حتما" بیاد دارین که یه مبحثی بود به نام " تکرار شدن درسهای زندگی! " و در این مورد بود که قوانین ذهنی می گویند که "درسهای زندگی تو اینقدر تکرار می شوند تا تو درسی رو که باید از اون بگیری ، بگیری!" این درسهای زندگی می تونه تکرار شدن ورود یک تیپ خاصی از آدمها در اطرافیان ما باشه یا تکرار شدن یک اتفاق یا حتی به دفعات مکرر برآورده نشدن آرزوهای ما! پس اگه مدام آرزومون به انواع و اقسام شکلها برآورده نمیشه حتما" یکی از همون درسهائیه که داره توی زندگی ما تکرار میشه پس باید درس لازم رو بگیریم تا آرزو مون برآورده بشه! بنابراین : قانون 33 سیستم آرزوها _ اگه برآورده نشدن آرزوتون مثل یک درس تکراری مدام داره توی زندگیتون تکرار میشه پس باید درس لازم رو دریافت کنین تا اون آرزو برآورده بشه! شما می تونین به درسهای نیمه ی تاریک رجوع کنید و این مبحث رو مطالعه کنید. حالا من می خوام مسایلی رو که در این مورد در رابطه با خونه تکونی ذهنی وجود داره ، بهتون بگم. یک قانون مهم: الگوهای مکرر، نیاز های ما را نشانمان می دهند! یعنی اینکه هر کدوم از عادتهای ما، و تجربه های ما در زندگی، به خاطر اینه که در درون ما یه چیزی وجود داره که به اون الگوهای تکراری نیاز داره! به قول" لوئیز هی " درون ما چیزی هست که به چربی و روابط ناخوشایند و شکستهای پی در پی و سیگار و خشم و فقر و کار خلاف و هر چه که مشکل ماست، نیاز دارد!!! یعنی حتما" در درون ما نیازی به بودن شرایط موجودمون وجود داره و الا دچار شرایط فعلی نمی شدیم! زمانی که این نیاز از بین بره،ما تمایلی به پرخوری، یا کشیدن سیگار، یا الگوی منفی یا هر چیز دیگه ... رو نخواهیم داشت!( این یعنی همون چیزهایی که توی نیمه ی تاریکمون هم پنهانش کردیم! )شاید باورش سخت باشه که ما به خاطر نیازی در درونمون اینقدر چیزهای بد رو به خودمون جذب کنیم اما واقعیه! حتی اگه هنوز تمرینات نیمه ی تاریک رو انجام ندادین یا اینکه اون تمرینات رو انجام دادین اما باز هم نمی دونین اون نیاز و علتش چیه ، فرقی نمی کنه!تمرین زیر رو حتما" انجام بدین. 6 _ اشتیاق برای رها کردن نیاز : جلوی آینه باستید و توی چشمهای خودتون نگاه کنید و بارها تکرار کنید:"من مشتاقم که نیاز به مقاومت ، یا نیاز به سردرد ، یا نیاز به اضافه وزن، یا نیاز به طرد شدن، یا نیاز به بی پولی ، یا هر چیز دیگر.... را رها کنم." (فراموش نکنین تا نیازتون به این نیاز درونی از بین نره، جملات تاکیدی مثبت فایده ی زیادی براتون نخواهد داشت!) یکی از مهمترین نیازهایی که باید رها بشه تا ما به آرزوهامون و آرامش واقعی برسیم، رها کردن نیاز به بی ارزش بودنه! چون همونطور که گفتم تا خودمون رو لایق دریافت موهبتها ندونیم، چیزی هم دریافت نمی کنیم! بنابراین: _ تمرین: مدام تکرار کنید: من مشتاقم که نیاز به بی ارزش بودن را رها کنم.من ارزش بهترین چیزهای زندگی را دارم و اکنون همه ی آنها را خواهم پذیرفت! بیشتر افراد در این مرحله از تمرینات احساس می کنند چون هنوز کار خاصی نکردند یا هنوز دقیق این نیاز های درونی رو کشف نکردند و یاکشف بزرگی در مورد نیمه ی تاریکشون انجام ندادند پس شاید هنوز نتونند نیاز های درونشون رو رها کنند و شرایط بدشون رو تغییر بدهند و به آرزوشون برسند! بنابراین حتما" بعد از انجام تمرین جمله ی تاکیدی بالا ، تکرار کنید که : چون چند روزی را صرف تکرار مدام و تاکید بر این جمله کنم، اثر بیرونی الگوی مسامحه ام نیز خود به خود ناپدید می گردد.چون در درونم الگوی ارزشمند بودن را می آفرینم، دیگر نیاز ندارم که خیر و صلاحم را به تعویق بیندازم! چند بار این جملات رو با اشتیاق بگین.اگه دوستی در این تمرین کمکتون می کنه، باید از شما بپرسه که آیا این اندیشه واقعا" خواسته ی راستین شماست یا نه؟اگه به تنهایی این تمرین رو انجام می دین ، بلند از خودتون سوال کنین که آیا به راستی این را می خواهم؟ باز در آینه نگاه کنید و با چند بار تاکید کردن خودتون رو مجاب کنید که " این بار کاملا" آماده هستم تا از اسارت گذشته بیرون بیایم. " نکته ی مهم _ خیلی از مردم در مرحله ای که باید بگویند که مشتاق رها کردن نیاز هستند، می ترسند! چون نمی دونند که چه طوری قراره این رها کردن رو انجام بدهند و فکر می کنند تا وقتی که جواب همه ی سوالات خودشون رو نگرفتن ، نمی تونن خودشون رو متعهد به انجام کاری بکنند. یادتون باشه که این ها همه علامت مقاومت بیشتره! پس تنها کاری که باید بکنید انجام این تمرینه و گذشتن از این مرحله! لازم نیست چگونگی انجام این رها کردن و تغییر رو بدونیم! تنها چیزی که لازمه ، داشتن اشتیاق برای این کاره!خرد کائنات یا ذهن نیمه هشیار شما ، خود به انجام چگونگیها خواهد پرداخت.هر اندیشه ای که به ذهنتان بگذره و هر کلامی که بر زبانتون جاری بشه، پاسخ خواهد یافت و نقطه ی اقتدار در همین لحظه است! 7_ باز یافتن اقتدار خود در برابر هر چیزی که آزارمان می دهد: معمولا" ما در مورد خیلی از آرزوهامون از همون آغاز در اعماق وجودمون، احساس شکست می کنیم! و بعد که برآورده نمیشه، در اعماق ذهنمون اون رو به دلایل بیرونی مختلفی نسبت می دیم مثل بد بیاری، بدجنسی دیگران، یا حتی شروع به انتقاد از خودمون می کنیم و برآورده نشدن آرزومون رو به بی عرضگی یا بد بودن خودمون نسبت می دیم و در پی اون احساس در مانده بودن و شکست بیشتری می کنیم! یادمون نره که حضرت عیسی فرمودند " اگر چیزی را می خواهی چنان رفتار کن که گویا آن را پیشاپیش ستانده ای! " شاید در آداب دعا کردن خودمان در اسلام هم دیده باشید که می گویند در پایان دعا خداوند را شکر کن که حاجات تو را برآورده خواهد کرد! " نمی خوام زیاد وارد این بحث بشم اما اگه دعای بعد از زیارت عاشورا رو در مفاتیح نگاه کنید می بینید که چند بار در انتهای اون تکرار میشه که : خدایا من در حالی این دعا رو به پایان می برم که از همین حالا منتظر دریافت حاجتم هستم!" و .. در واقع در تمام ادیان آمده وقتی از خداوند حاجتی را می خواهی به او توکل کن و بعدش نا امید نباش! "این یعنی اقتدار شخصی ات رو حفظ کن و احساس درماندگی نکن که امکان نداره من این حاجتم رو بگیرم!"(در همین رابطه کندن گودال رو قبلا" در سیستم آرزوها توضیح داده ام) ما باید در برابر هر شرایط نا مساعدی قدرتمند باشیم. قدرتمند نبودن و ضعف این پیام رو به ضمیر نا خودآگاه ما و کائنات مخابره می کنه که : من ضعیف تر از اونی هستم که بتونم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم! " بنابر این اگه آرزویی دارید که برآورده نمی شه، یا بیماری ای که درمان نمی شه یا مسئله ای که حل نمی شه، اول باید باور کنید که الگویی در درون شما این رو آفریده! پس حتی برآورده نشدن اون آرزو هم به نوعی اقتدار شما بوده !( اما در جهت وارونه عمل کرده! ) پس نباید احساس درماندگی و قربانی بودن کنیم! پس این تمرین رو انجام بدهید : تمرین :وقتی می خواهیم وضعی را عوض کنیم، باید هر وقت به آن فکر می کنیم ، تکرار کنیم که : من مشتاقم تا آن الگوی درونم را که این وضع را می آفریند، عوض کنم! " به محض گفتن این جمله، از طبقه ی قربانی بیرون می جهید! دیگه درمانده نیستید و اقتدار خودتون رو تائید می کنید! چون معنی این جمله اینه که : " من دارم می فهمم که خودم به وجودش آورده ام! اکنون اقتدارم را باز پس می گیرم! عقیده کهنه را رها می کنم و می گذارم که پی کار خودش برود! " بنابراین قانون 34 سیستم آرزوها می گه : قانون 34 سیستم آرزوها _اگر می خواهید چیزی را به دست بیاورید، اول باید اقتدار شخصیتان را در برابر آن آرزو باز یابید ! نکته ی بسیار مهم _گاهی وقتی برای رها کردن الگویی می کوشیم ( و معمولا" به محض آغاز تمرینات ذهنی و خصوصا" کار با جملات تاکیدی )می بینیم که مدام کار بدتر میشه! این نشانه ی منفی ای نیست! مثلا" داریم آرزو می کنیم که ثروت بیشری به دست بیاریم یک دفعه کیف پولمون رو گم می کنیم! یا درگیر بهبود روابطمون با فردی هستیم و همون موقع نزاع بزرگی توی زندگیمون پیش می آد! یا به بهبود سلامتمون مشغولیم و سرما می خوریم! یا...فراموش نکنید وقتی مشکل در مسیر دیگری شروع به تغییر می کنه، برای اینه که ما به بینش بالاتری در این باره برسیم و در واقع ریشه های درونی تری رو کشف کنیم! که من، راه اون رو ، در شماره ی بعدی ( 8) می گم. 8 _ پله پله تغییر دادن جمله ی تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز: معمولا" افراد می پرسند " یک جمله ی تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز _( مشتاقم نیاز به ...را رها کنم)_ چه طور مشکلات ما رو گره گشایی می کنه؟ جواب اینه که گاهی باید پله پله جملات تاکیدی رو تغییر داد والا به نتیجه نمی رسید! ( این رو حتما" به یاد داشته باشید! هر جمله ی تاکیدی متعلق به شما نیست! و هیچ کس بهتر از خودتون نمی تونه کشف کنه که شما چه جمله ای رو باید تکرار کنید! ) اما راه پله پله رسیدن به این جملات تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز رو، با یه مثال خیلی قشنگ بهتون می گم! مثال:" لوئیز هی " مثال بسیار زیبایی داره و من حیفم می آد که این مثال رو از قول خود اون نگم! اون می گه "مثلا" برای بهبود زندگیتون با همسرتون یا دیگران، تصمیم می گیرید سیگار خودتون رو ترک کنید و مدام می گید : من مشتاقم که نیاز به سیگاری بودن رو رها کنم! "بعد یکدفعه می بینید در روابطتون با دیگران دچار مشکلات جدیدی شدین! نا امید نشید! این نشونه ی اینه که این فرایند سرگرم کار خودشه! حالا از خودتون باید سوالهای مختلفی بپرسید که :" آیا من مشتاقم که روابط نا خوشایند رو رها کنم؟ آیا سیگار فضایی دود آلود آفریده بود که نمی گذاشت دریابم که این روابط تا چه اندازه نا مطلوب هستند؟ چرا من چنین روابطی را می آفرینم؟ " در این جا شما پی می برید که سیگار فقط یک عارضه است نه علت!حالا باید مدام تکرار کنید : " من مشتاقم نیاز به روابط نا آسوده را رها کنم! " بعد کم کم در می یابید که اگه بعضی روابط شما رو نا آسوده می کنه، بخاطر اینه که توی اون مدام از شما انتقاد شده! حالا باید تکرار کنید که : " من مشتاقم که نیاز به مورد انتقاد قرار گرفتن رو رها کنم! " حالا باید سعی کنید درباره ی انتقاد فکر کنید.خصوصا" به کودکیتون.آیا در کودکی انتقادهای زیادی از شما می شد؟ خوب ! وقتی در می یابید که در کودکی انتقاد های زیادی رو تحمل کردین، به این کشف می رسین که " کودک درون شما" تنها زمانی احساس " در خانه بودن " می کنه که از اون انتقاد بشه!!! شیوه ی پنهان شدن شما، از این امر، " فضایی دود آلود " آفریده! یعنی همون سیگاری بودن!!! ( بعدا" در مورد کودک درون انشاالله با هم صحبت خواهیم کرد) پس حالا باید از جملات تاکیدی برای بخشش کسانی که شما رو مورد انتقاد قرار دادن ، استفاده بکنید!و بگید : " من مشتاقم که فلانی را ببخشم! " حالا با تکرار این جمله ی تاکیدی و انجام تمرینات بخشایش در مورد اون آدم، به مرور احساس می کنید کشش شما به سیگار هم کم شده و افرادی هم که در زندگیتون قرار می گیرند، دیگه از شما انتقاد نمی کنند! اینجا کشف می کنید که تازه نیاز خود را رها کرده اید! فراموش نکنیم که به انجام رسیدن این کار زمان می بره.اما بهتون قول می دم اگه با پشتکار و ملایمت پیش برید، و هر روز چند دقیقه رو آروم بنشینید و به این فرایند دگرگونی در خودتون فکر کنید، " استاد درونتون " پاسخ شما رو می ده و راهنمائیتون می کنه که توی پله ی بعدی نیاز به چه چیزی رو باید رها کنید! به هدایت باطنیتون اعتماد کنید! خوب! باز هم طولانی شد! لطفا" این تمرینات رو انجام بدید. شب قبل از خواب به همه این مسایل خوب فکر کنید و آروم باقی بمونید تا خرد درونی مسایل ناشناخته ی زیادی رو در باره ی خودتون به شما آشکار کنه! خدایا! کمکمان کن تا نیاز به مقاومت در برابر تغییرات را رها کنیم! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
2742
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 30 _ خانه تکانی ذهنی) سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام. همراه با آرزوی برکات بی پایان برای شما. و اما ادامه ی درس خانه تکانی ذهنی: 9_ باورپذیرش دگرگونیها: بعد از مطالب بسیار زیادی که تا به حال درباره ی قدرت خلاق ذهن براتون گفتم حتما می دونید که اندیشه هایی که " انتخاب می کنیم " تجربه های ما رو می آفرینند! بنابراین اگه معتقدین که عوض کردن یک اندیشه یا یک عادت براتون غیر ممکنه،پس همین اندیشه برای شما به واقعیت در می آد! اما اگر این اندیشه رو انتخاب کنید که " ایجاد دگرگونیها برای من آسان شده و مدام آسانتر هم می شوند." همین اندیشه برای شما به واقعیت در می آد.بنابراین هر روز قبل از شروع تمرینات دوست داشتن خود،و در آلفای قبل خواب، این جمله رو با خودتون تکرار کنید.این جزو قوانین سیستم آرزوها هم هست.یعنی : قانون 35 سیستم آرزوها _ انتخاب و تکرار این اندیشه که " دگرگونیها برای شما آسان شده اند." یعنی به ذهنتان بگویید و بفهمانید که " من اکنون این اعتقاد را انتخاب می کنم که ایجاد دگرگونیها برای من آسان تر شده اند." نکته : فهموندن به ذهن یعنی چی؟ بچه ای که همیشه اجازه داشته تا دیروقت بیدار بمونه و بعد یکدفعه به او گفته اند که باید از این به بعد سر ساعت هشت بخوابه، اول شروع به عصیان و نافرمانی می کنه!پا می کوبه و فریاد سر می ده! اما اگه پدر و مادر مصمم باقی بمونند و در کمال آرامش از تصمیمشون منصرف نشند، بعد از چند شب قانون جدید در خونه استقرار پیدا می کنه! ذهن ما عین همین بچه است! اون نمی خواد تغییرات رو بپذیره! چون شما یک عمر چیز دیگه ای رو یادش داده اید! نمی خواد بپذیره که شما می خواهید از این به بعد خودتون رو کاملا" بپذیرید! اون حتی شاید با به وجود آوردن انواع و اقسام مسایل خصوصا" بیماریهای موقتی جسمانی مانع شما بشه که تغییرات رو بپذیرید! اما اگه آرامشتون رو حفظ کنید و به تمریناتتون ادامه بدین، به اون می فهمونید که شما قربانی درمانده ی اندیشه هایتان نیستید! بلکه حاکم بر ذهنتون هستید! ( این پاسخ دوستانیست که برای من نوشتند چرا به محض شروع کردن تمرینات دوست داشتن خود ، بیماری و خصوصا" سرما خوردگی به سراغشون اومده! شاید براتون جالب باشه که حتی خود من بعد از بارها انجام این تمرینات وقتی دوباره بعد از مدتی وقفه شروع به این تمرینات کردم 25 روز سرماخورده بودم و انگار مدام سرماخوردگیم تمدید می شد! اما با ادامه ی تمرینات همه چیز رو به راه میشه! پس به نشانه های مقاومت ذهن و بدنتون در برابر تغییرات دقت کنید! اونها نشونه های خوبی هستند که علامت این هستند که دارید وارد جاده ی اصلی می شید! ) 10 _ رها کردن همه ی چیزهای زاید: تمرین رها کردن 1( رها کردن هر انقباض) : همین طور که نشستین و این وبلاگ رو می خونین، نفس عمیقی بکشین و اجازه بدین هنگام بازدم همه ی فشارها بدن شما رو رها کنه.بگذارید شانه هاتون، زبان و گلو ، بازوها و پاها و...تک تک اعضای بدنتون احساس رها شدن از فشار رو تجربه کنند. ( البته این تمرین رو دراز کشیده و به صورت تمرینات ریلکس شدن هم میشه انجام داد اما فعلا" بحث ما توضیح این نوع تمرینات نیست.) توجه کنید که در کدام بخشهای بدنتان دچار انقباض بودید؟ آیا این انقباض رو با تن خودتون انجام می دید یا با ذهنتون هم انجام می دید؟ در این حالت آسوده و راحت به خود بگویید: " " من مشتاقم که رها شوم.من هر فشاری را رها می کنم.من هر ترسی را در برابر تغییرات خودم و محیط رها می کنم.من همه ی محدودیت های کهنه ام را رها می کنم.من با خودم در آرامشم.من ایمن هستم." از این به بعد به محض بروز اندیشه های بد و دشوار، این تمرین را انجام بدهید.بعد از مدتی این روند جزئی از وجودتون میشه. تمرین رها کردن 2 ( تجربه ی رها کردن جسمانی ): در زمان انجام تمرینات نیمه ی تاریک گفته بودم که چطور از روش چماق زدن استفاده کنین.حالا تاکید می کنم که خیلی وقتها بدن ما نیاز به تجربه ی رها کردن جسمانی داره. تجربه ها و هیجانهای خالی نشده می تونند در بدن مسدود بشند و جلوی حرکت انرژی رو بگیرند.( ما در قسمت شناخت و درمان چاکراها با هم کار می کنیم که چطور باید انرژی در بدن ما راحت حرکت کنه و چیزی مانع اون نباشه تا ما از نظر جسمی و روحی سالم باشیم اما فعلا" از این تمرینات استفاده کنید.) وقتی دچار یک مسئله جسمی یا روحی می شید یعنی چیزی جلوی حرکت انرژی رو در بدن شما گرفته.مثلا" یکدفعه دچار سردرد می شید. یا یکدفعه دچار سوزشی در قسمتی از بدنتون می شید یا دچار خشمی پنهان یا غمی عجیب می شید و علت اون رو نمی فهمید. شیشه های ماشین رو بالا بکشید و فریاد بزنید. به رختخواب لگد بزنید.بدوید. با یه راکت به بالشتهای خونه ضربه بزنید. با مشت دق دلیتون رو سر متکاهای خونه خالی کنید.باور کنید که با خالی کردن هیجانهای پنهان در درونتون، هم علت خشم یا غم پنهانتون رو کشف می کنید و هم درد جسمیتون شما رو رها می کنه. تمرین رها کردن3(تمرین رها کردن خاطرات) : اگه به لباس کلاس پنجم دبستانتون فکر کنید، معمولا" هیچ دلبستگی عاطفی به اون ندارین.تنها به چشم یک خاطره به اون نگاه می کنین. همه ی خاطرات ما باید به همین شکل باشند. بگذارید خاطره فقط خاطره بماند.باید سعی کنیم دلبستگیهای عاطفیمون رو با خاطرات بدمون رها کنیم! خیلی از ما در اعماق وجودمون هنوز خاطرات بدمون رو دوست داریم! اگه اینطور نیست پس چرا هنوز گاهگاهی توی خلوتتون به اون فکر می کنید و نمی تونید اونها رو رها کنید؟! برای این کار اولین کاری که باید انجام بدین ، تهیه ی یک لیست از تمام چیزهایی است که می خواهید رها کنید! لیست خاطرات بد، عادات بد و خلاصه هر چیزی که آزارتون می ده رو بنویسید و زیر اونها بنویسید" من مشتاقم نیاز به وابستگی به همه ی اینها را رها کنم." از خودتون بپرسید چقدر مشتاق انجام این کار هستید؟به واکنشهای بدن و درونتون توجه کنید. از خودتون بپرسید برای این رها کردن چه کارهایی باید بکنم؟بعد اینها رو پاره کنید و دور بریزید. همچنان از روش پله پله جلو رفتن که توی پست قبل گفتم استفاده کنید تا به نتیجه برسید. یاد آوری :مهمترین چیز زایدی که باعث انواع بیماریهای جسمی و برآورده نشدن آرزوها می شود " عدم بخشایش دیگران و خود " است. لطفا" مجددا" تمرینات بخشایش رو که در پستهای قبل یاد گرفتین برای دیگران و برای خودتون انجام بدین.بعد از اون تمرینات جدید بخشایش که در زیر عنوان می کنم رو انجام بدین: _ تمرین نابود کردن نفرت : " امت فاکس" برای نابود کردن نفرت ، تمرینی قدیمی داره.او توصیه می کنه که آروم بنشینیدو بگذارید جسم و روحتون استراحت کنه.خودتون رو در تاتری تاریک مجسم کنید.صحنه ای روبروی شماست که شخصی که از او نفرت دارید، روی اون صحنه ایستاده.همه ی موهبتهای نیکو رو برای او مجسم کنید.او را خوشحال، راضی و متبسم ببینید." لوئیز هی " این رو به این تمرین اضافه کرده که بعد از این کار خودتون رو هم بر بالای اون صحنه مجسم کنید و ببینید که همه ی موهبتهای خوب به سراغ شما هم می آیند. خودتون رو شاد و متبسم مجسم کنید. از اینها می خوام به قانون 36 سیستم آرزوها برسم.طبق این قانون اگه ما نتونیم برکات رو برای دیگران بخواهیم ، خودمون هم نمی تونیم اونها رو دریافت کنیم! چون قانون کارما مانع تحقق آرزومون میشه! شاید برای همینه که ما در دین اسلام داریم که اول برای همسایه ات دعا کن و بعد برای خودت! قانون36 سیستم آرزوها _ فقط چیزی را می توانی آرزو و دریافت کنی که بتوانی آن را برای دیگران هم بطلبی! نکته _ در ادامه ی انجام تمرینهای بخشایش مجسم کنید شخصی که او را بخشیده اید، به شما می گوید: " متشکرم! من تو را آزاد می کنم! " چون همونطور که توی پست مربوط به بخشایش گفتم هر عدم بخشایشی یک غل و زنجیره به پای خود ما.فراموش نکنید تمرین های بخشایش با وجود سادگی جزو مهم ترین تمرینهای خانه تکانی ذهنی هستند و فراموش نکنید که رها کردن بعضی تجربه ها آسونه و بعضی رو باید با انجام تکنیک بخشایش ریز ریز کرد!تا بالاخره یک روز نابود بشن و رها تون کنن! _ تمرین تجسم کودکی خود : خودتون رو کودکی پنج ساله مجسم کنیدو به ژرفای چشم این کودک نگاه کنید و دریابید که تنها چیزی که اون از شما می خواد محبته! بغلش کنیدو بهش بگید که براتون عزیزه.تحسینش کنید و به او بگید اگه هنکام فراگیری زندگی، اشتباهی از او سر بزنه کوچکترین اشکالی نداره! به او قول بدید که همیشه در هر شرایطی با او می مونید. حالا مجسم کنید این بچه آنقدر کوچک میشه که در قلب شما جا می گیره! حالا هر وقت قراره به خودتون بگید که خودتون رو تایید می کنید به یاد بیارید که شما همون کودک هستید! (اگه این تمرین رو کسی برای شما بخونه یا خودتون صداتون رو روی نوار ضبط کنید و بشنوید، هم، خیلی خوبه.) _ تمرین تجسم کودکی دیگران : تمرین بالا رو در باره ی کودکی پدرتون و مادرتون هم انجام بدید.یعنی اونها رو هم به شکل کودکان پنج ساله مجسم کنید . در مورد اونها اینطور مجسم کنید که وحشتزده و گریان و جویای محبتند و نمی دونند باید به کجا پناه ببرند. حالا اون کودک رو در ذهنتون بغل کنید و بهش بگید که همیشه کنارش می مونید و دوستش دارید. اجازه بدید در انتهای تمرین آنقدر کوچک بشند که توی قلب شما در کنار کودک کوچک خود، قرار بگیرند و به هم محبت بورزند! ( این تمرین علاوه بر شفای جسم و جان ، برای کسانی که مشگلاتی با خانواده دارند بی نهایت موثره)(وقتی به درسهای کودک درون برسیم در این باره بشتر حرف می زنیم.) 11 _به کار بردن جملات مثبت درباره ی خود: در پستهای مربوط به غول چراغ جادو و جادوی کلام براتون توضیح دادم که چرا به هر چیز که توجه کنیم ، ساخته و بزرگ میشه.بنابراین الان همگی می دونیم که چقدر کلام ما در ایجاد تجربه های زندگیمون موثره.بنابراین یکی از مهمترین تمرینات خانه تکانی ذهنی اینه که کلاممون رو درباره ی خودمون درست کنیم. َ _ تمرین خویشتن دوستی : در دوره هایی که ما دچار انکار خودمون بودیم هر باری که به آینه نگاه کرده ایم ، ایرادی از خودمون گرفته ایم! از این لحظه هر بار که چشمتون توی آینه به خودتون افتاد ، به خودتون لبخند بزنید و یک جمله ی تاکیدی مثبت با زبان حال درباره ی خودتون بگید.مثل این جملات : _من خودم هستم! _ من تنم را دوست دارم! _ من بینی ام را دوست دارم! _من کاملا" سلامتم!_ من رابطه ای شگفت انگیز با دوستم دارم!_ من آزادم!_ من شادم!_ من زنده ام! و... یادآوری: یادآوری می کنم که برای جملاتی که به کار می برید ، باید جملات منفیتون رو به مثبت بر گردونید. مثلا" نگید "من نمی خواهم بیمار باشم." به جای اون بگید" من سالم هستم." دوم اینکه هرگز نگویید :" من می خواهم " یا " من خواهم داشت " چون ضمیر ناخودآگاهتون خواسته ی شما رو در آینده مجسم میکنه و دور از دسترس شما! این قانون جملات تاکیدیه که همیشه جمله های خود رو به زبان حال بگویید.یعنی " من هستم." یا " من دارم". خوب! می دونم که تمرینات زیاد شدند! اما من چاره ای ندارم جز این که اینها رو بگم و بسپرم به دست همت عالیقدر شما که انجامش می دید! خدایا! کمکمان کن تا در تندرستی کامل ، بهترینهای تو را تجربه کنیم! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
مانیا جان موافقی بعد از شکرگزاری ما باهم بریم روی تمرینای جادوگر؟؟؟
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
 امام حسن علیه السلام: کسانی که صاحب فرزند نمی شوندزیاد ذکر استغفار را بگویند، ان شاء الله خداوند آنها را صاحب اولاد خواهد کرد(مصباح کفعمی حاشیه ص58). خدایا شکرت. به تو می سپارمش. 
2740
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 31 _ خانه تکانی ذهنی) سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام. با ادامه ی درس خونه تکونی ذهنی ( دوست داشتن خود) در خدمت شما هستم. توی درس قبلی ، من تمرینی برای خویشتن دوستی بهتون داده بودم که هر وقت چشمتون به آینه افتاد یه جمله ی مثبت راجع به خودتون بگید. حالا در ادامه ی اون این تمرین رو هم انجام بدید. _ تمرین تائید خود: حاصل این تمرین برای شفای بیماری جسمی و روحی و همین طور باز شدن درهای ثروت و برکت حیرت آوره! چون تمام خوبیها با این آغاز می شود که آنچه درون ماست ، بپذیریم و آن درون را،که خود ماست، دوست بداریم.و لازمه ی این کار اینه که ابتدا یاد بگیریم ویژگیهای خوبمون رو دوست بداریم و در ادامه به جایی برسیم که " تمامیت خودمون " رو، دوست بداریم.این تمرین باید به صورت ذکر روزانه براتون در بیاد! هر روز دست کم ، سیصد بار تکرار کنید : " من ، خود را تائید می کنم! " بی وقفه این ذکر رو در دلتون تکرار کنید.نگید که خیلی زیاده! فراموش نکنین که وقتی دلواپس و نگرانین، مشکلتون رو بیشتر از این تعداد بررسی می کنین! گفتن جمله ی " من ، خود را تائید می کنم " هر مخالفتی رو که در آگاهی شما مدفون شده، به سطح می آره. چون به محض گفتن این جمله ، یه سری اندیشه های منفی صداشون بلند میشه که : " وقتی چاقی، وقتی زشتی، وقتی بی پولی، وقتی خوب نیستی، وقتی بی استعدادی، وقتی همه ترکت می کنن، و.....چه طوری می تونی خودت رو تائید کنی؟! "( پس به کشف صفات نیمه ی تاریک هم، بسیار، کمک می کنه.) در این لحظه، فقط با آرامش ، در ذهنتون به اندیشه ی خودتون بگید : " من می گذارم که تو بروی.من خودم را تائید می کنم. " اون وقت بگذارید این اندیشه ها بگذرند و فراموش نکنید که این اندیشه ها، هیچ اقتداری بر شما ندارند مگر اینکه خودتون انتخاب کنید که به اونها اعتقاد داشته باشید. مثال کاشتن دانه : تا حالا بته ی گوجه فرنگی رو دیدین؟ یه بته گوجه فرنگی می تونه صدها گوجه فرنگی به وجود بیاره اما برای به دست آوردن همین بته، اول باید یک دونه ی گوجه فرنگی رو کاشت.این دونه اصلا" شبیه گوجه فرنگی نیست! اما شما باور دارید که با کاشتن همین دونه ی کوچک یه بته ی گوجه فرنگی به وجود می آد.پس اون رو می کارید، و می گذارید بهش آفتاب بتابه و بهش آب می دین و ازش مراقبت می کنین تا بزرگ بشه. وقتی نخستین جوونه ی کوچک سر از خاک بیرون می آره، لگدش نمی کنین و با خشم بهش نمی گین: " این که گوجه فرنگی نیست! " کاملا" برعکس! با خوشحالی نگاهش می کنین و می گین : " چه عالی! جوونه زده! " و به مراقبتتون ادامه می دین تا اون رشد کنه.بعدها یه بته ی گوجه فرنگی بزرگ به وجود می آد که صدها گوجه می ده اما همه چیز از همون دونه ی کوچک گوجه که شما کاشتینش به وجود اومده! آفرینش یه تجربه ی نو درباره ی پذیرش خودتون هم همین طوره. زمینی که دارین توش دونه رو می کارین، همون ذهن نیمه هشیار شماست. دونه همون جمله ی تاکیدی است که توی اون می کارین. تمرینات دوست داشتن خود ، دادن آب و آفتاب و مراقبت از این دونه است. پس حتی با دیدن یه خصوصیت کوچک خوب در خودتون می تونین بذر پذیرش خود رو بکارید و یادتون نره وقتی یه جوونه ی کوچک زد، نگید این که گوجه فرنگی نیست! به جای اون ، اظهار شادی کنید که بذر کاشته شده، سبز شده ! پس به مراقبت از این بذر ادامه بدین ، تا اینقدر رشد کنه و بزرگ و زیاد بشه، تا بتونین کارخونه ی تولید رب از همون گوجه فرنگی رو تاسیس کنین! 10 _ رها کردن عقاید دیگران : ( من ، با حرف دیگران، به یک خوک بنفش، تبدیل نمی شم!! ) بخش مهمی از تمرینات پذیرش خود، " رها کردن عقاید دیگران درباره ی خودتونه .""لوئیز هی " مثال بسیار قشنگی می زنه. اون می گه اگه من در کنار شما بودم و مدام بهتون می گفتم : " تو ، یه خوک بنفشی! تو ، یه خوک بنفشی! " شما یا به من می خندیدین یا ازدستم ناراحت می شدین یا فکر می کردین من بی ادب یا حتی دیوونه ام! اما محال بود فکر کنین که به خاطر حرف من، شما یک خوک بنفشین! پس چرا عقاید دیگران درباره ی خودتون رو به عنوان یه حکم می پذیرید؟! خیلی از باورهای غلطی رو که در اثر تلقینات دیگران پذیرفتیم، به مسخرگی همونه که فکر کنیم با اصرار دیگران به خوک بنفش تبدیل شدیم! حالا به تک تک پیامهای منفی که از بچگی دریافت کردین، به این شکل نگاه کنید! ( پیامهای منفی رو قبلا" توضیح دادم. ) تمرین _ از این به بعد هر کس به شما پیام منفی داد که " تو نمی تونی، تو از پسش بر نمی آی ، تو بی استعدادی، تو همیشه خرابکاری می کنی و ..... " فکر کنید داره می گه شما یه خوک بنفشین! اون وقت توی دلتون بخندین و به خودتون بگید " محاله من با حرفهای اون به یه خوک بنفش تبدیل بشم! "( وقتی به خاطر نظر دیگران فکر می کنیم زشت یا بد هیکلیم درست مثل این می مونه که باور کردیم یک خوک بنفشیم! خنده داره، نه؟! ) 12 _ پذیرفتن مشیت آفرینش خود : طبیعت ، هرگز خودش رو تکرار نمی کنه! از ابتدای خلقت، هنوز دو تا ذره ی برف یا دو قطره ی بارون یا دو گل مینا عین هم به روی این سیاره نیومدن! همون طور که اثر انگشتهای ما با هم فرق داره اونها هم با هم فرق دارن.( حتی اگه این تفاوت با چشم بی سلاح دیده نشه. ) پس مشیت الهی این بوده که ما انسانها هم با هم، متفاوت باشیم. اگه این رو بفهمیم و بپذیریم، دیگه مقایسه غلط پیش نمی آد.اغلب چیزهایی که اونها رو " چیزهای ناجور خود " می دونیم، تنها نشانه ی فردیت ماست نه بد بودن ما. هر کدوم ما ، با همین قیافه، هیکل و شرایطی که الان داریم برای کاری خاص خلق شدیم که فقط ما از پس انجامش بر می آئیم.(افسانه ی شخصی یا طرح الهی) پس مشیتمون رو بپذیریم. ( این بحث خیلی سنگینیه که بعدها در بحث قبول یا رد تناسخ و بحث عالم ذر ، در اسلام ، دوباره بهش می رسیم.) فعلا" فقط می خوام این رو بدونیم که قیافه، قد و قامت و جایی که در اون به دنیا اومدیم بر اساس مشیت خداونده پس به اونها اعتراض نکنیم. تمرین _ از همین لحظه ، هیچ کلام منفی درباره ی قیافه، قد، هیکل و چیزهایی که ما در ایجاد اون نقشی نداشیم، بر زبان نمی آریم. قبوله؟ خوب! در قانون 31 سیستم آرزوها یاد گرفتیم که اگه خودمون رو به اندازه ی کافی دوست نداشته باشیم و خودمون رو لایق دریافت موهبتهای الهی ندونیم ، اونها رو به دست نمی آریم. حالا می خوایم با یه تمرین اون رو کامل تر کنیم. _تمرین داشتن لیاقت برای دریافت بهترین ها: در آینه ، با نگاه به چشمهاتون تکرار کنین : " من لیاقت داشتن ...را دارم و اکنون آن را می پذیرم ." یا " من لیاقت ....بودن را دارم و اکنون آن را می پذیرم. " دقت کنید چه احساسی به شما دست می ده؟ آیا احساس می کنید واقعا" لیاقتش رو دارین یا اینکه ته ته دلتون یه چیزی می گه که اینطور نیست؟! اگه احساسی منفی در درونتون وجود داره، بگید : " من آن الگوی آگاهیم را که در برابر خیر و صلاحم مقاومت می ورزد، رها می کنم. من لیاقت....را دارم. " اینقدر این تمرین رو انجام بدین تا احساس پذیرش بهتون دست بده. بنابراین قانون 35 سیستم آرزوها می گه : قانون 35 سیستم آرزوها _ برای دریافت هر آرزو باید باور کنیم که لایق دریافت آن هستیم. _ تمرین : یک صفحه ی کاغذ بزرگ بردارید و بالای اون بنویسید : " من خودم رو دوست دارم ، پس... " جمله تون رو با جمله های بسیار تموم کنید. هر روز به این جملات اضافه کنید.مثل : من خودم رو دوست دارم پس شادم، پس سالمم، پس به همه ی آرزوهام می رسم و.....اگه می تونین این تمرین رو با یک دوست انجام بدین، دست هم رو بگیرین و یکی در میون بگید : من خودم رو دوست دارم پس...." 13 _ نگرشی کل نگرانه یعنی پرورش جسم، ذهن و جان: کسی که خودش رو دوست داره، جسم و ذهن و جانش رو لایق بهترین ها می دونه بنابراین به تغذیه ی جسم و جان و ذهنش اهمیت می ده. ما هر کدوم اینها رو که ندیده بگیریم، نگرش ما ناقص و فاقد تمامیت میشه. در رابطه با جسم، به بهترین تغذیه برای اون فکر کنید.گیاهان، ویتامینها و ...و تمرینات ورزشی مناسب روحیه تون. برای پرورش ذهن و جان از روشهای تجسم، تصویر بینی، عبارتهای تاکیدی، روشهای روانشناسی، هنر درمانی، هیپنوتیزم خود ، انواع و اقسام مراقبه ها، مطالعه کتابهای ذهنی، دعا، انجام کارهای مذهبی که به ما آرامش می ده و ...استفاده کنین. راههای بیشماری وجود داره.می دونم.کسی نمی تونه بهتر از خودتون به شما بگه که کدوم روش برای شما بهتره.هیچ روشی هم پاسخگوی همه ی نیازها نیست. مهم اینه که برای قدردانی از جسم، جان و ذهنتون به پرورش اونها اهمیت بدید ، از هر راهی که مناسب می دونین. 14 _ صرفا" به خاطر بیکسی ، هر کسی را نپذیرید. این یکی از قوانین مهم دوست داشتن خوده! اگه با کسی دوست هستید که آزارتون می ده اما نمی تونید کنار بگذاریدش، قطعا" دچار مسئله ی " عدم حرمت به خویشتن " هستید. معیارهای خودتون رو مشخص کنین. روی کاغذ بنویسید که دوست شما، عشق شما و هم صحبت شما باید چه خصوصیاتی رو داشته باشه .حالا برای دریافت اون فرد، طبق قانون کارما باید همون ویژگیها رو در خودتون به وجود بیارید! اگه اطرافیانتون اونهایی نیستن که عشق واقعی به شما بدهند به جای این که احساس بی ارزشی ( یک خوک بنفش بودن! ) بکنید، درست فکر کنیدکه چه چیزی عشق واقعی رو از شما دور نگه می داره؟آیا مشکل انتقاده یا احساس بی ارزشی در شما یا معیارهای نامعقول یا ترس از صمیمیت یا نداشتن صفاتی مشابه اون که می خواهید،یا اعتقاد به اینکه دوستداشتنی نیستین؟ شکار عشق هرگز یار درست رو به ارمغان نمی آره. کافیه همون خصوصیات رو در خودتون به وجود بیارین و خودتون رو دوست بدارین تا عشق واقعی خودش به سراغتون بیاد. فراموش نکنین " عشق برون ما نیست. عشق درون ماست. برای دریافت هر چیزی در دنیای بیرون ، باید اول اتفاقی در درون ما رخ بده! " ( در پستهای بعدی، در درسهایی بسیار شگفت انگیز، با هم تمرین می کنیم که چطور باید دیگران رو تغییر داد.) 15 _ در جزئیات زندگی به خودت بگو : " من با اهمیتم! " حالا رسیدیم به یه اصل خیلی مهم در قوانین " دوست داشتن خود " که برای انجامش باید به جزئیات زندگیمون خوب نگاه کنیم.وقتی مهمون بااهمیتی براتون می رسه، بهترین لباستون رو می پوشید وخودتون رو آراسته می کنیدو بهترین خوراکی رو براش تهیه می کنید. درسته ؟ از امروز و از همین لحظه شما بهترین و مهم ترین مهمان خودتون هستین! لباسهای کهنه و درب و داغون رو در تنهایی استفاده نکنین چون پیامی که به درونتون مخابره می کنه اینه که من بی ارزشم! جلوی دیگران به آرایشتون اهمیت می دین اما در تنهایی ، ژولیده این؟موهای ژولیده تون رو درست کنید! بهترین آرایشتون رو برای خودتون انجام بدین و مدام به خودتون بگین : "چون من با ارزش و با اهمیتم پس بهترین قیافه ام رو برای خودم درست می کنم! " تو تنهایی موقع گرسنگی، سرپایی و هل هلکی غذا می خورین؟ برای خودتون موقع ناهار یه سفره ی خوشگل بندازید. مهم نیست توش کباب بوقلمون باشه یا نون و پنیر . مهم اینه که به خودتون بگید " من اینقدر با ارزش و با اهمیت هستم که برای خودم سفره می اندازم همون طور که سرپایی غذا رو دست یه مهمون عزیز نمیدم، این بی احترامی رو برای خودم هم انجام نمی دم!" آیا پول رو فقط برای کمک به دیگران می خواهید، اما نمی تونین هیچ چیز از اون رو برای خودتون خرج کنین؟این یعنی در اعماق وجودتون خودتون رو بی ارزش می دونین. پس همونقدر که به دیگران کمک می کنین ، باید به خودتون هم کمک کنین! آیا دلتون می خواد دیگران براتون هدیه بخرن، تا احساس کنین دوستداشتنی هستین؟ ( پس اگه دیگران فراموش کردن به شما هدیه بدن علامت بی ارزشیتونه؟!!) از این به بعد برای خودتون هدیه بخرین! کادوش کنین و روش بنویسین:" تقدیم به خودم! به خاطر اینکه دوستداشتنی هستم!" و اون رو در نهایت احترام به خودتون هدیه کنین! .......وهزار مورد ریز و درشت دیگه! به هر حال...اگر در جزئیات زندگی کاری کنیم که پیام "بی ارزش بودن " به درون ما مخابره بشه، اون وقت نباید انتظار داشته باشیم که کائنات ما رو لایق دریافت بهترینها بدونند! اگه احساس بی ارزشی داشته باشیم، دیگران همین حس رو به ما پیدا می کنند و آرزوها هم قطعا" برای آدمهایی بی ارزش ، برآورده نمیشه!... بنابراین اهمیت ندادن به خود در جزئیات زندگی ، یکی از بزرگترین چیزهائیه که مانع تحقق آرزوها میشه! پس قانون 36 سیستم آرزوها ، می گه : قانون36 سیستم آرزوها _ به جزئیات زندگیت توجه کن و اهمیت بده! و فراموش نکن تو با اهمیتی! و شعار جادوگری این جلسه : خدایا! من مشتاقم خودم را دوست بدارم! کمکم کن! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه 32 _ گوش دادن به پیامهای تن) سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام.توی این جلسه به شانزدهمین قانون " دوست داشتن خود " می رسیم که می گه : 16 _ با محبت به پیامهای تنت گوش کن! هر به اصطلاح "بیماری" را خود ما در تنمون می آفرینیم اونهم توسط یک سری اندیشه ها ( که می تونه ناشی از همون صفاتی باشه که در نیمه ی تاریکمون پنهان کردیم.) خوب! پس ما از روی بیماریهای بدنمون ، می تونیم به اندیشه های پنهانی درونمون پی ببریم! ( و قاعدتا" از روی این اندیشه ها به صفات نیمه ی تاریکمون) ما بعدها با هم درباره ی علم " لگزیگرام " می خونیم. این علم خیلی جالب، به ما یاد می ده که حروف تشکیل دهنده ی یک کلمه، در ویژگیهای اون کلمه تاثیر داره! ( یعنی حتی اینکه اسم ما چی باشه، در تعیین شرایط ما نقش مهمی داره و به همین دلیله که کلمات خلق می کنند،که بحث مفصلیه...) فعلا" فقط می خوام این رو بگم که حتی علم لگزیگرام هم این رو تائید می کنه! کلمه ی بیماری از دو قسمت تشکیل شده : "بیم " "آری " که طبق لگزیگرام به این مفهومه که هر بیمی در انسان تولید بیماری میکنه! و هر بیم نتیجه ی وجود اندیشه هایی در درون ماست! و ریشه ای ترین و بزرگترین بیم در انسان اینه : "ترس از این که آنقدر که لازمه، خوب نباشم! " به همین دلیله که بهترین راه درمان هر بیماری انجام تمرینات دوست داشتن خوده! بدن ما با بیماری می خواد به ما بگه : به من توجه کن! اندیشه ای در تو باعث ترس ( بیم ) من، شده! "لوئیز هی " در کتابی به نام شفای زندگی و در کتاب دیگه ای به نام شفای تن بسیار جامع و کامل این رو بررسی کرده.اون می گه اگه به خودمون فرصت بدیم، می بینیم که تن همیشه با ما صحبت می کنه!شیوه های مدام تفکر و سخن گفتن، رفتارهای تن و بیم آری ( بیماری ) رو تولید می کنند. شخص اخمو این چهره رو با اندیشه های شاد نیافریده!چهره و بدن سالمندان ، تفکر سراسر عمر اونها رو نشون می ده! من الگوهای ذهنی ای رو که لوئیز هی با درمان هزاران بیمار سرطانی و ایدزی و بیمارهای دیگه، به اون رسیده و امروزه هم در تمام موسسات هی در سراسر دنیا طبق اون افراد رو مداوا می کنند براتون مختصر می نویسم. نکته ی مهم : شاید تمام این الگوهای ذهنی، صد در صد برای همه واقعیت نداشته باشه اما درمانگران به این نتیجه رسیدن که نود و پنج درصد در مورد همه همین طوره!در واقع می خوام بهتون بگم که به این لیست به عنوان یه الگو نگاه کنین. اما هیچ کس بهتر از شخص شما نمی تونه تشخیص بده که کدوم اندیشه تون، در شما، تولید درد و بیماری کرده. بعدها تمرین می کنیم که این رو با مراقبه هم کشف کنیم . ( کسانی که همگام با این وبلاگ می خوان به کار روی چاکراها برای درمان برسند، به این درس توجه ویژه ای بکنند. ) نکته ی مهم :اگه فقط به درمان فیزیکی با دارو بپردازیم ، بعد از مدتی بیماری از جای دیگه ای بروز می کنه چون ما ریشه ها رو خشک نکردیم. در عین حال این دروس به معنی استفاده نکردن از دارو و دکتر نرفتن نیست. نکته ی مهم : این الگوها راجع به بیماریهای مادر زادی نیست. و اما الگوها : سر : سر نمایانگر ماست. چیزی که به جهان نشون می دیم و معمولا" به وسیله ی اون شناخته می شیم.اگر در ناحیه ی " سر " اشکالی وجود داره، به این معناست که احساس می کنیم در وجود ما نقصی بزرگ هست. مو : نمایانگر نیروست.هر وقت در فشار و ترس باشیم ، اغلب اون نوارهای فولادی رو می آفرینیم که از عضلات شانه ها شروع میشه و به فرق سر می رسه و حتی به صورت حلقه های کبود دور چشم، خودش رو نشون می ده.هر وقت در فرق سر، فشار جدید وجود داشته باشه، ممکنه اینقدر ریشه ی مو رو در تنگنا قرار بده، که دیگه نتونه نفس بکشه و بمیره و بریزه! ادامه ی این قضیه به تاسی منجر میشه. گوشها : نمایانگر گنجایش شنیدن هستند. اگه گوشهاتون درد می گیره علامت اینه که چیزی در جریانه که نمی خواهید بشنوید!گوش درد نشونه ی خشم از شنیدن چیزی است.بچه ها معمولا" زیاد گوش درد می گیرند چون کودک نمی تونه خشمش رو از قوانین موجود در خونه نشون بده و ضعف کودک برای عوض کردن امور، در گوش او درد می آفرینه. کری نشانه ی اینه که برای مدتی دراز، گوش دادن به کسی رو نپذیرفتیم.معمولا" کسانی که نقص شنوایی دارن، همسرشون بی نهایت پر حرفه یا حرفهاش آزاردهنده است! چشم ها : نمایانگر گنجایش دیدن هستند.درد و تاری در چشمها یعنی نمی خواهیم چیزی را درباره ی خود یا زندگی یا گذشته و حال و آینده _ ببینیم.کودکان خردسالی که بی دلیل یکدفعه دچار ضعف چشم می شوند، به این دلیله که در خانه شان چیزهایی می گذره که نمی خواهند ببینند و چون نمی تونند این وضع رو عوض کنند بینایی خودشون رو ضعیف می کنند تا مجبور نباشنداون شرایط رو روشن ببینند!"لوئیز هی " به عینکی ها می گه " آیا شما می ترسید گذشته یا آینده رو ببینید؟ " لوئیز هی " می گه : مردم زیادی که مشتاق بودن گذشته شون رو پاک کنند ، وقتی به اون چیزهایی که یکی دو سال قبل از عینک زدن (که مایل به دیدنش نبودند) نگاه کردند و با تمرینات اون رو از تجربه ی خودشون زدودند، شفایی حیرت انگیز پیدا کردند. سردردها: ناشی از اعتبار ندادن به خود است.وقتی سردرد شدین از خودتون بپرسین که کجا و چگونه ، خودتون مسبب اشتباه شدین؟ خودتون رو ببخشید و رها کنید تا سردرد به نیستی ازلیش برگرده! میگرن ناشی از خشم شدید سرکوفت شده است و معمولا" کسانی که می خواهند کامل و بی نقص باشندو خود را در فشار شدیدی قرار می دهند دچار اون می شوند. مشکلات سینوس : اگر در سمت راست صورت و نزدیک بینی باشه، نشانه ی اینه که احساس میکنین یکی از نزدیکان داره شما رو از پا می اندازه! یعنی اقتدار خودتون رو فراموش کردین و دیگران رو مسئول ناکامیتون می دونین! گردن و گلو : بسیار مهم هستند، چون کار حائز اهمیتی را اداره می کنند. گردن انعطاف پذیری تفکر ما، قابلیت دیدن روی دیگر مسئله ، و دیدن نقطه نظر اشخاص دیگر را نشان می دهد. هر گونه مشکل در ناحیه ی گردن، معمولا" نشانه ی اینه که درباره ی نقطه نظرهای خود درباره ی وضعیتی، سرسختی و یکدندگی به خرج می دیم. گلو : نمایانگر قابلیت ما برای این است که بتوانیم " حرف خود را بزنیم " یا " آنچه می خواهیم، بخواهیم. " یا بگوییم " من این هستم."و از این قبیل.هر گاه در ناحیه ی گلو ناراحتی داشته باشیم یعنی احساس می کنیم توان آن را نداریم که حق خودمون رو بگیریم.گلودرد نشانه ی خشم است.اگر با سرماخوردگی همراه باشه، آنگاه آشفتگی ذهنی هم وجود داشته. لارنژیت یعنی آنقدر خشمگین هستیم که نمی توانیم حرف بزنیم.گلو نشانه ی جریان خلاقیت در بدن است.وقتی خلاقیت ما سرکوب بشود یا ناکام بماند، اغلب ناراحتی گلو پیدا می کنیم.اشخاصی که سراسر عمر برای دیگران زندگی می کنند،و همواره به جلب رضایت همسر، خانواده، رئیس و ...مشغولند، خلاقیت ناکام مونده ی اونها و این حس که هرگز نمی تونن به کاری که می خواهند بپردازند، باعث ناراحتیهای ورم لوزتین و تیروئید در اونها می شه. " چاکرای پنجم " که در گلوگاه است، جایگاهیست که دگرگونیها در اون صورت می گیره.هر گاه در برابر دگرگونی مقاومت می کنیم، یا هر وقت می کوشیم که عوض بشیم، اغلب در گلوگاه خود فعالیت زیادی داریم. ( در مورد چاکراها بعدا" می خونیم. ) هر وقت سرفه می کنین فکر کنید در برابر چه چیزی دارین واکنش نشون می دین؟ آیا مقاومت و سرسختی در برابر چه چیزی است یا شاید هم فرایند دگرگونیست که به پیش می رود؟ دقت کنید در اون لحظه به چی فکر می کردید؟! هر وقت یکدفعه سرفه می کنید، گلوتون رو لمس کنید و بگید " من مشتاقم که عوض بشم.من مشتاقم که عوض بشم. " دستها: نمایانگر توانایی و گنجایش در آغوش کشیدن تجربه ی زندگی است. بازوان با گنجایش و ساعدها با توانایی ما ارتباط می یابند. هیجانها و عواطف کهنه را در مفاصل خود جمع می کنیم. آرنج ها نشانه ی انعطاف پذیری ما در تغییر جهت هستند. آیا شما در عوض کردن مسیرهای زندگی خود انعطاف پذیر هستید یا اینکه هیجانات کهنه شما رو در نقطه ای معین ثابت نگه داشته؟ برآمدگیهای گره مانند در دستها ناشی از تفکر مفرط است. آرتروز در دستها از انتقاد به وجود می آید.دستهای مشت کرده نشانه ی ترس است، ترس از دست دادن، ترس از کمبود، ترس از اینکه اگر دستها باز باشند، داروندار از دست برود! انگشتان دست : هریک از انگشتان معنایی دارند. ناراحتی هر انگشت نشان می دهد که در کدام زمینه باید بیاسایید یا رها کنید. ناراحتی انگشت اشاره نشانه ی خشم و ترس است و " من " شما اخیرا" از وضعیتی آزار دیده است. انگشت شصت نشانه ی مسائل ذهنی و نگرانیست. انگشت اشاره نمایانگر " من " و ترس است. انگشت وسط نشانه ی جنسیت و خشم است. ( هر گاه خشمگین هستید انگشت وسط خودتون رو بفشارید خشمتون رو کم می کنه! اگر از دست یک مرد خشمگینید انگشت وسط دست راست و اگر از دست یه زن خشمگین هستید، انگشت وسط دست چپتون رو در دست نگه داری و کمی بفشارید! ) انگشت انگشتر نمایانگر اتحاد و همچنین نمایانگر اندوه است. انگشت کوچک با خانواده و همین طور تظاهر ارتباط پیدا می کنه. پشت : نظام پشتیبانی ما را نشان می دهد.ناراحتیهای مربوط به پشت معمولا" نمایانگر آن است که احساس می کنیم مورد پشتیبانی نیستیم. اغلب می اندیشیم تنها پشتیبان ما، شغل یا خانواده یا همسر ماست. در حالی که فراموش کرده ایم خدا، کائنات و خود زندگی ، ما را کاملا" پشتیبانی می کنند.ناراحتی در بخش فوقانی پشت، نمایانگر احساس عدم پشتیبانی عاطفی است، ناشی از اعتقاداتی از این دست که همسر یا دوست یا رئیس دوستم نداره و از من پشتیبانی نمی کنه!ناراحتی در وسط پشت مربوط به احساس گناه و همه ی چیزهایی است که پشت سر است. آیا از دیدن آنچه که پشت سر است، می ترسید؟ آیا چیزی را در گذشته پنهان کرده اید؟ آیا فکر می کنید از پشت چاقو خورده اید؟کسانی که نگرانی مالی دارند ( چه بی پول باشند چه پولدار اما همراه با نگرانی مالی) معمولا" در ناحیه ی تحتانی پشت احساس درد دارند. ریه ها : نمایانگر گنجایش ما برای گرفتن و بیرون دادن زندگی است. ناراحتی ریه ها معمولا" به این معناست که می ترسیم زندگی را فرو بدهیم، یا شاید احساس می کنیم که حق کامل زیستن را نداریم. بیماری بزرگ شدن ریه ها و همین طور سیگار کشیدن، راههایی برای نفی زندگی است.آنها در اعماق وجود، خود را مستحق زیستن نمی دانند! سرزنش خود، علت اصلی سیگار کشیدن است. سینه ها : نمایانگر اصل مادر شدن است. ناراحتی در سینه یعنی برای شخصی یا جایی یا چیزی یا تجربه ای " زیادی مادری " می کنیم. اگر ناراحتی سینه سرطان باشد، علامت نفرت و انزجاری ژرف است از خود ، یا دیگری یا خصوصا" شرایط موجود. قلب : نمایانگر محبت است و خون نمایانگر شادی. قلب ما با محبت، شادی را به سراسر تن ما تلمبه می زند. هر گاه خود را از شادی و محبت محروم کنیم، قلب ما چروک و سرد می شود. در نتیجه جریان خون کند و آهسته می شود و ما را به سوی کم خونی و آنژین و حمله ی قلبی می کشاند. ما کلمه ی حمله ی قلبی را به کار می بریم در حالی که قلب به ما حمله نمی کند! ما در مصیبت و فاجعه ای که خود می آفرینیم، فرو می رویم و فراموش می کنیم شادیهای کوچک پیرامون خود را دریابیم. سالیان سال چنان قلب خود را می فشاریم و شادی آن را خالی می کنیم که سرانجام از کار می ایستد! آنهایی که حمله ی قلبی دارند هرگز آدمهای شادی نیستند و اگر فرصت شاد بودن را به خودشان ندهند دوباره دچار حمله ی قلبی می شوند.خوش قلب، خوشدل، دلسرد، سیاهدل، دلگرم، دلباز، و.... قلب شما چه طور قلبی است؟! بقیه ی این مطلب رو در پست بعدی بخونید. خدایا تو را سپاس بیکران برای اینکه دوستداشتنی هستم!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه 33 _ پیامهای بدن و شفای تن) سلام و سلام و هزار سلام. توی پست قبل داشتیم درباره ی الگوهای ذهنی که تولید بیماری می کنند ، صحبت می کردیم.بعضی بیماریها رو بررسی کردیم و حالا می رسیم به بقیه ی اونها ( این بخش ادامه ی گوش دادن به پیامهای بدن است. ) خوب!بریم سراغ بقیه ی مطالب مربوط به شفای تن : معده : همه ی عقاید و تجربه های تازه ی ما رو هضم می کنه. وقتی معده درد شدین از خودتون بپرسین معده ی شما چه چیز یا چه کسی را نمی پذیرد؟! چه چیزی دل و روده ی شما را به هم می زند؟ ناراحتیهای معده نشانه ی آن است که نمی دانیم چگونه تجربه ی تازه ای را هضم کنیم و از آن می ترسیم. ( در آغازی که هواپیما اختراع شد تعداد بسیار زیادی از مردم به هنگام پرواز از کیسه های تهوع استفاده می کردند چون هضم این تجربه ی جدید برای آدمها سخت بود. اما الان تعداد کسانی که از کیسه های تهوع در هواپیما استفاده می کنند خیلی نادره چون انسانها توانستند اندیشه ی پرواز را هضم کنند. ) زخم معده : علامت بارز ترس مفرط از اینکه برای پدر ، مادر، دوست، همسر، رئیس، و خودمان به اندازه ی کافی خوب نیستیم. آنچه هستیم، دل و روده ی ما را به هم می زند و تاب تحملش را نداریم! برای جلب رضایت دیگران پدر خودمان را در می آوریم!کسانی که خود را تائید می کنند و دوست دارند ، هرگز زخم معده نمی گیرند. اندامهای تناسلی: نمایانگر زنانگی و مردانگی ماست. هر گاه از زن بودن یا مرد بودن خود احساس آسودگی نکنیم و جنسیت خود را طرد کنیم و تن خود را ناپاک و مامن گناه بدانیم، معمولا" در این ناحیه دچار مشکل می شویم. ناراحتیهای مثانه و مقعد و پروستات و اندامهای تناسلی به اعتقادهای تحریف شده ی ما درباره ی جنسیت و رابطه ی جنسی بر می گرده. ما کبد یا چشممان را کثیف و گناهکار نمی دونیم پس چرا چنین اندیشه ای را در باره ی اندامهای تناسلی بر می گزینیم؟( بخش عمده ای از این تفکر به آموزشهای غلط والدین ما بر می گرده ) همه ی اندامهای بدن ما بر حسب وظیفه ای که انجام می دهند، عالی و زیبا و بهنجار هستند. " لوئیز هی " از کسانی که ناراحتیهای جنسی ( ناتوانی جنسی، سرد مزاجی، عوارض پیش از عادت ماهانه بانوان،و...) دارند می خواهد که به اندامهای تناسلیشان با محبت و سپاس فکر کنند و بپذیرند که رابطه ی جنسی شگفت انگیز است و خداوند عالم همانطور که چشم را برای دیدن و گوش را برای شنیدن خلق کرده این اندامها را برای لذت بردن درست و زاد و ولد خلق کرده است.او می گوید اگر موقع شنیدن و خواندن این مطلب دچار احساس خجالت یا گناه یا خشم می شین، از خودتون بپرسین که چرا بخشی از وجودم را انکار می کنم که خداوند آن را برای من ساخته است؟! ناراحتی های تناسلی در زنان معمولا" به زخم خوردن از یک رابطه ی عاشقانه مربوط می شود. درد پروستات در مردان از ترس کاسته شدن نیروی مردانگی و بی ارزش دانستن خود و گاهی بغض به همبستر ناشی می شه. سردمزاجی به خاطر این اعتقاده که لذت بردن از تن درست نیست.بیماریهای آمیزشی در بیشتر موارد از احساس گناه جنسی ناشی میشه.تاولهای دستگاه تناسلی زمانی بروز می کنه که از نظر عاطفی هیجانزده یا آزرده ایم. نیاز به چند همبستر داشتن که در مردان بیشتره، به دلیل نیاز برای اثبات ارزش خود است! بسیاری از این قبیل مردان، رابطه ی جنسی را نه برای لذت، بلکه برای ارضای نیاز ژرف خود برای حرمت به خویشتن می خواهند. به همین دلیله که تمرینات دوست داشتن خود همه ی این مسایل را حل می کند. روده ها : درد روده ها نمایانگر عدم توانایی ما برای رها کردن است، رها کردن چیزهایی که به آن نیاز نداریم.حتی اگر افرادی که یبوست دارند، براستی خسیس نباشند، معمولا" اعتماد ندارند که همیشه به اندازه ی کافی خواهند داشت. به روابط کهنه ای می چسبند که برایشان رنج می آفریند. می ترسند لباسهایی را که سالها در گنجه مانده دور بریزند مبادا که روزی به آنها نیاز پیدا کنند.در مشاغلی که خفه شان می کند باقی می مانند یا هرگز برای تفریح خود خرج نمی کنند تا پولی برای روز مبادا کنار بگذارند. پاها : ما را در زندگی به پیش می رانند. ناراحتیهای پا معمولا" نشاندهنده ی آن است که از پیشروی در مسیری خاص می ترسیم. رانهای بزرگ و چاق علامت آکنده بودن از نفرتهای دوران کودکیست. وقتی نمی خواهیم کاری را انجام بدهیم، ناراحتیهای جزئی تر پا را می آفرینیم! واریس نمایانگر ماندن در شغل یا مکانی است که از آن نفرت داریم .رگها توانایی حمل شادمانی را از دست می دهند.آیا شما به مسیری می روید که می خواهید؟ زانوان : درد زانوان ، با انعطاف پذیری ارتباط می یابد.زانوان نمایانگر خم شدن و زانو زدن و غرور و خودپسندی و سرسختی و لجاجت هستند. معمولا" به هنگام پیش رفتن می ترسیم که مبادا زانوان ما خم شوند و انعطاف ناپذیر می شویم! این ترس، مفاصل را سفت و سخت می کند. می خواهیم به پیش برویم اما نمی خواهیم راههای خود را عوض کنیم. شفای درد زانوان به درازا می کشد چون به خودپسندی ما که ریشه دار و عمیق است بر می گردد.دفعه ی بعد که زانویتان درد گرفت از خودتان بپرسید کجا خود را محق پنداشته اید و کجا نپذیرفته اید که به چیزی خلاف میلتان تن بدهید؟ سرسختی را دور بیفکنید و بگذارید رها شود.برای رهایی از درد زانو باید انعطاف پذیر باشیم. کف پا : به فهم و شعور ارتباط می یابد. ادراکی که از خود و از زندگی و گذشته و حال و آینده داریم. پوست : نمایانگر فردیت ماست. ناراحتیهای پوستی معمولا" به این معناست که احساس می کنیم فردیت ما به طریقی مورد تهدید قرار گرفته است. احساس می کنیم که دیگران بر ما اقتدار و سلطه دارند. پوست نازک هستیم، توی جلد ما می روند، احساس می کنیم پوست ما را درسته می کنند، و.. اعصاب ما درست زیر پوستمان قرار دارد. یکی از سریع ترین راههای شفای ناراحتیهای پوستی این است که هر روز بارها در ذهن خود بگوئید : من خود را تائید می کنم " و با این کلام، اقتدار خود را دوباره به دست بگیرید. بی اشتهایی و اشتهای مفرط : نشانه ی نفی زندگی خود و صورت شدید انزجار از خویشتن است. خوراک اصلی ترین و اساسیترین سطح تغذیه است. چرا به خود خوراک نمی رسانید؟چرا می خواهید خود را مجازات کنید؟ چه چیز هولناکی در زندگیتان می گذرد، که می خواهید یکسر خود را از آن خلاص کنید؟نفرت از خود باعث بی اشتهایی یا اشتهای مفرط می شود. هر دو گونه هایی از مجازات خود هستند به این خاطر که فکر می کنیم دوستداشتنی نیستیم و اگر به گونه ی دیگری بودیم دوستمان داشتند. آرتروز ( ورم مفاصل) : مرضی ناشی از الگوی انتقاد بی وقفه است. نخست انتقاد از خود و بعد انتقاد از دیگران. کسانی که آرتروز دارند، قربانی " کمال گرایی " هستند.نیاز به اینکه در همه وقت و هر شرایطی کامل باشند. آیا شما کسی را در این سیاره می شناسید که " کامل " باشد؟ چرا معیارهایی برای خود تعیین می کنیم که به ما می گوید برای اینکه پذیرفتنی شویم باید " ابرمرد " یا " ابرزن " باشیم ؟! این بیان افراطی ناشی از این حس درونی است که " آنقدر که باید خوب نیستم. " آسم : " لوئیز هی " آسم را " محبت محبوس در دل " می نامد.آسم ناشی از این احساس است که حق ندارید برای خود نفس بکشید! کودکان مبتلا به تنگی نفس معمولا" وجدانی شدیدا" بیدار" دارند و از هر چه در محیط زندگیشان نادرست به نظر می رسد احساس گناه می کنند. نخست " احساس بی ارزشی " و سپس احساس گناه و آنگاه نیاز به مجازات خود. جوش و کورک و دمل و سوختگی و بریدگی و هرگونه تب و زخم و جراحت و التهاب و تورم : جملگی نشانه ی خشم هستند. هر اندازه در سرکوبی خشم بکوشیم، راه نشان دادن خود را پیدا می کند.جوش و خروشی که می آفریند باید بارها رها شود و بیرون بریزد.می ترسیم خشم ما دنیایمان را خراب کند، حال آنکه کافیست با گفتن اینکه " من از این مسئله خشمگینم " خشم خود را آزاد کنیم. البته همیشه نمی توانیم این را به رئیسمان بگوئیم! اما می تونیم به رختخواب خود مشت و لگد بزنیم یا در اتومبیل خود جیغ بکشیم یا از روش چماق زدن استفاده کنیم. ( قبلا" یاد داده ام) اینها راههای بی آزار جسمانی برای رها کردن خشم هستند. اشخاص معنوی اغلب معتقدند که نباید خشمگین شد. خیلی از دوستان فکر می کنند این تمرینات ذهنی برای اینه که ما هرگز خشمگین نشیم. البته همه ی ما در حال کوشش برای زمانی هستیم که دیگران را برای احساسهای خود سرزنش نکنیم. اما تا موقعی که به این حس نرسیدیم، سالمتره که احساس اون لحظه ی خشم رو تصدیق کنیم و بعد از راههایی که گفته شد، اونها رو خالی کنیم. سرطان : ناشی از نفرت دراز مدت است که آنقدر آن را در خود نگه می داریم تا سرانجام تن را بخورد. گاه رویدادی در کودکی، حس اعتماد را از بین می برد. این تجربه هرگز فراموش نمی شود و شخص با حس دلسوزی به حال خود زندگی می کند و ایجاد روابط دراز مدت پرمعنا را دشوار می یابد. به علت نظام اعتقادی خویش، زندگی به نظرش رشته ای از نومیدیها می آید. احساس درماندگی و بیچارگی و فقدان در اندیشه اش نفوذ می کند و سرزنش دیگران برای مشکلاتش، آسانتر می شود. مبتلایان به سرطان از خود بسیار انتقاد می کنند. " لوئیز هی " آموختن دوست داشتن و پذیرش خود را ، کلید شفای سرطانها می داند. ( قبلا" هم گفته بودم که خود او سرطان لاعلاج اندام تناسلی خودش را با همین روش به طرزی معجزه آسا شفا داد و از اون پس در صدد آموزش این روش بر اومد و هزاران بیمار سرطانی و ایدزی در موسسات " هی " که در سراسر دنیا وجود دارند ، از این روش شفا یافته و می یابند. ) اضافه وزن : نمایانگر نیاز به حمایت است. می خواهیم خود را در برابر آزارها و تحقیرها و انتقاد و واستفاده و جنسیت و مسایل جنسی و ترس از زندگی به صورت عام و خاص و هر چیز دیگر که خود بر می گزینیم، حمایت کنیم.پیکار با چربی اضافه بدون از بین بردن ریشه ی اصلی، بی فایده و برگشت پذیره.دوست داشتن و تائید خود، اعتماد به فرایند زندگی و احساس ایمنی، بهترین رژیمهای غذایی هستند.از اندیشه های منفی بپرهیزید تا اضافه وزن خود به خود از بین بره.خیلی از بچه ها _ مشکلشون هر چی که باشه، پدر و مادرشون توی دهنشون غذا می چپونن! اینها وقتی بزرگ می شن ، به محض روبرو شدن با مشکل، جلوی یخچال باز می ایستند و می گویند : نمی دونم چی می خوام! و بعد...! حمله : نشانه ی تراکم لخته های خون در جریان مغز است، که نمی گذارد خون به مغز برسد. مغز کامپیوتر بدنه و خون، شادی. رگها، راههای عبور شادی هستند. اندیشه ی منفی مغز رو می بنده و برای جریان گشوده و آزادانه ی محبت جایی نمی گذاره. گاه زندگی رو به راهی می کشونیم که به خیر و صلاح ما نیست. گاه حمله و ضربه می آفرینیم تا خود را وادار کنیم که به مسیری متفاوت بریم. از این راه شیوه ی زندگی خویش را از نو باز سازی کنیم. خشکی بدن : نشانه ی خشکی ذهنه. ترس ما رو وامی داره که به راههای کهنه بچسبیم و نرمش و انعطاف پذیری خودمون رو از دست بدیم. اگه معتقد باشیم که برای انجام هر کاری فقط یک راه هست ، اغلب پی می بریم که سفت و سخت شده ایم." ویرجینیا ساتیر " یکی از بهترین درمانگران می گوید که در" پژوهشی احمقانه! " پی برده است که برای شستن ظرف_ بسته به اینکه چه کسی و با چه چیزی ظرف بشورد _ بیش از 250 روش مختلف وجود دارد! اگر گره ی کار ما در این باشد که تنها " یک راه " یا " یک دیدگاه " هست، بیشتر درهای زندگی را به روی خود بسته ایم. پس فراموش نکنیم انعطاف پذیر باشیم چون همواره می تونیم راههای جدید بیابیم. توجه کنید عدم نرمش مربوط به کدام ناحیه ی تن شماست و اون رو طبق این لیست الگوهای ذهنی ، بررسی کنید تا بفهمید که در کجای ذهن خود سخت و خشک شده اید. تورم بدن : نشانه ی مسدود بودن و ایستایی اندیشه ی عاطفی است. ما اوضاعی را می آفرینیم که آزارمان می دهد و آنگاه به این خاطره ها می چسبیم. تورم اغلب نمایانگر اشکهای فرونریخته و احساس گیر کردن و در تله افتادن، یا سرزنش دیگران برای محدودیتهای خودمان است. گذشته را رها کنید و بگذارید ذهنتون پاک بشه. از اندیشیدن به اونچه که نمی خواهید، باز بایستید. از ذهن خود برای آفرینش آنچه می خواهید استفاده کنید آن وقت تورم های بدن از بین می روند. تومورها : رشدهای کاذب هستند. صدف برای حمایت از خود، یک دانه ی کوچک را بر می دارد و پوسته ای ضخیم دورش می کشد، که ما آن را مروارید می نامیم. ما هم این کار را _ اما در جهت منفی _ انجام می دهیم. ما هم آزاری کهنه را بر می داریم و می پرورانیم و از اون محافظت می کنیم تا از بین نره و تا ابد باقی بمونه و در نهایت یک تومور می سازیم! " لوئیز هی " تومورهایی را که گاهی بانوان با اون روبرو می شوند، عارضه ی " او به من بد کرد " می نامد! او معتقد است زنهایی که آزاری عاطفی می بینند و احساس می کنند به زنانگیشون لطمه وارد شده، دچار کیست می شوند. تصادفات : فقط تصادف نیستند! مانند هر چیز دیگر زندگی ، ما آنها را می آفرینیم! لزوما" نمی گوئیم : " من می خواهم تصادف کنم! " نه! اما صاحب آن الگوهای ذهنی هستیم که می تواند تصادف را به سوی خود فرا بخواند. بعضی از مردم همیشه در معرض تصادف هستند و بعضی ها در هیچ حادثه ای یک خراش هم بر نمی دارند! ( خود من دختری رو می شناسم که از بالای پشت بام یه خانه ی پنج طبقه با سر پرت شد پائین و فقط یه جراحت مختصر برداشت! باور نکردنیه، نه؟ ) به هر حال، هر گونه تصادف نمایانگر خشم است.نشانه ی انبوهی از ناکامیها به علت این که فکر می کنید این آزادی را ندارید که حرفتان را بزنید.ضمنا" نمایانگر عصیان بر ضد قدرت است. آنقدر خشمگین می شویم که دلمان می خواهد مردم را بزنیم! اما در عوض، خودمان ضربه می خوریم. به هنگام خشم از خود ، احساس گناه می کنیم و چون نیاز به مجازات پیش می آید، تصادف بهترین راه برای ارضای این نیاز است. گاهی احساس کنیم که تصادف تقصیر ما نیست و ما قربانی درمانده ی بازی سرنوشت هستیم. تصادف این امکان رو به ما میده که برای جلب همدردی و توجه، به دیگران رو کنیم.بعد آن هم ، مدتی حسابی در بستر می آسائیم و درد می کشیم! بسته به این که درد در کدام ناحیه از بدن ما باشد، می توانیم دریابیم که در کدام زمینه از زندگی احساس گناه می کنیم. میزان صدمه ی جسم، نمایانگر شدت نیاز به مجازات و محکومیت است. نتیجه گیری ( شفای تن ) : طبق شیوه ی شفای تن " لوئیز هی " معتقد است که هر گونه درد، نشانه ی احساس گناه است. گناه همیشه جویای مجازات است و مجازات درد می آفریند. درد مزمن، ناشی از احساس گناه مزمن است که اغلب چنان عمیق مدفون شده که دیگر حتی از وجودش خبر نداریم. " بیم " " آری " ( بیماری ) در قریب به اتفاق موارد، ریشه در همان حسی دارد که تصور می کنیم بی ارزشیم و آنقدر که باید خوب نیستیم و ...بنابراین با بیماری خودمون رو مجازات می کنیم. بنابراین در روبرویی با هر بیماری، این کارها را انجام بدهید : 1 _ به لیست بالا مراجعه کنید ( در کتاب شفای تن از لوئیز هی این لیست با جزئیات بیشتری ذکر شده است) و ببینید که در مورد شما هم صدق می کند یا نه. اگر صدق نمی کند، آرام بنشینید و از خود بپرسید : کدام اندیشه هایم ، می تواند این وضع را آفریده باشد؟ 2 _ با خو د تکرار کنید : مشتاقم آن الگوی هشیاریم را که این وضع را آفریده، رها کنم. الگوی ذهنی ای را که باید داشته باشید، به عنوان جمله ی تاکیدی تکرار کنید مثلا" بگوئید : " من به سرعت و آسان و راحت و عالی شفا می یابم و لحظه به لحظه حالم بهتر می شود. " اگر برای مشکلی در بیمارستان ، نیاز به جراحی داشتید، تکرار کنید : " هر دستی که در بیمارستان من را لمس می کند ، دستی شفادهنده است و نشانگر محبت. جراحی به سرعت و عالی و آسان انجام می شود و من همواره کاملا" راحت و آسوده ام. " 3 _ دست خود را بر قسمتی که درد دارد بگذارید و به آن بگوئید : " من دوستت دارم و به تو کمک می کنم تا خوب شوی. " به حسهای خود توجه کنید نه به دردهایتان! 4 _ در آرامش بنشینید یا دراز بکشید و مجسم کنید ( اصول اصلی مراقبه را بعدا" می خوانیم. )که عشق از قلب شما به سوی بازوان و پاها و تک تک اعضایتان جریان می یابد. 5 _ پیشاپیش خود را در فرایند شفا ببینید .( تجسم خلاق ، که قبلا" خوانده ایم. ) خوب! دوست عزیزی که تمرینات شفای تن و خانه تکانی ذهنی ( دوست داشتن خود ) را انجام می دهی! اکنون محکومیت شما تمام شده و شما از قید و زنجیر دوست نداشتن خود رها شده اید! هر قدمی که در این راه برداشته باشی _ ولو کوچک _ هدیه ی شادی بخش خداوند به توست برای اینکه بدانی تو دوستداشتنی هستی زیرا خداوند دوستت دارد! من به همه ی کسانی که از این روش به بهترینها دست پیدا می کنند تبریک و شادباش می گم و خرد لایتناهی (خداوند) رو سپاس می گم که من رو واسطه قرار داد تا این دانش رو به یاد بیارید! ( چون در اصل ما همه ی اینها رو در درونمون می دونیم و فقط اونها رو فراموش کرده ایم )باز تاکید می کنم بهتره ابتدا روی نیمه ی تاریک کار کنید و بعد به این تمرینات برسید والا ممکنه نتیجه ی لازم رو نگیرید. خدایا! تو را سپاس بیکران برای اینکه دوستمان داری !
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
عیدتون مبارک خدا قوت مانیا جون
 امام حسن علیه السلام: کسانی که صاحب فرزند نمی شوندزیاد ذکر استغفار را بگویند، ان شاء الله خداوند آنها را صاحب اولاد خواهد کرد(مصباح کفعمی حاشیه ص58). خدایا شکرت. به تو می سپارمش. 
ادامه درس ها رو کی می زاری دوستم؟ بچه ها اگه دوست داشتید بیاید اینجا انرژی ++++ بفرستید اگرم مستاجرید حتماااا یه سر بزنید: http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=838387 ممنون
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=674865&PageNumber=1 فقــــــــــط 2000 تومان!!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه 34 _ اندیشه ی توانگر ) سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام. در ادامه ی درسهای جادوگری می ریم سراغ قوانین توانگری و در لابلای اون بقیه ی قوانین سیستم آرزوها رو هم بررسی می کنیم. شاید بعضی از شما، این مطالب رو قبلا" هم خونده و شنیده باشین اما چون در این وبلاگ قراره پله به پله جلو بریم پس باید طبق ترتیب دروس پیش بریم. ما تا به حال ، 36 قانون از قوانین سیستم آرزوها رو با هم مرور کردیم . قانون 37 این سیستم میگه : قانون 37 سیستم آرزوها _ برای برآورده شدن هر آرزو باید درباره ی آن اندیشه ی توانگر داشته باشیم. اندیشه ی توانگر داشتن ، یعنی رعایت کردن قوانین توانگری. قوانین توانگری خودش مبحث بسیار بزرگ و بی نظیریه که ما اون رو با هم در چند جلسه مرور می کنیم.ما در یادگیری قوانین توانگری از آموزشهای " کاترین پاندر " استفاده می کنیم . اون که در ابتدا یک منشی بیوه شکست خورده و فقیر بود و حتی از پس مخارج کودک خودش هم بر نمی اومد،امروز یکی از شفاده های بزرگ به حساب می آد و یک توانگر واقعی محسوب میشه! اون بعد از سالها تجربه ی شکست، بی پولی و بدبختی ،از دست دادن همسر ، تحمل بیماری افسردگی و به قول خودش گذروندن سالهای بی برکتی که گویا همه ی دنیا بر ضد اون بودند، با این دروس آشنا میشه .اون با عمل کردن به این شیوه، زندگیش رو دگرگون میکنه. و بعد از اون عمرش رو برای آموزش این شیوه صرف می کنه . امروزه اون رو به عنوان یک دانشمند ذهنی می شناسن که با کلامش و با آموزش این شیوه باعث میشه درهای توانگری به روی آدمها باز بشه! ( اون در واقع به نوعی یک کشیش غیر فرقه ایه که نهضت حقیقت رو آموزش می ده با نام اندیشه ی نو). امروز اون جزو مقامات برجسته ی معنوی آمریکا به حساب می آد و قوانین توانگری اون نه تنها در پنجاه ایالت آمریکا، بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا آموزش داده می شه! نام او در موسسه ی بزرگ آمریکا به نام ( who is who ) به نام استاد بزرگ معنوی ثبت شده. _ توانگری چیست؟ هر چیزی که آرزوش رو دارین. هر چیزی که به شما برکت و شادمانی می ده. شفای تن و ذهن و جان. و کسب ثروت! واژه ی " ثروتمند " به معنای برخورداری از وفور نعمت و همچنین زندگی غنی تر و رضایت بخش تر است.پس میزان آرامش و تندرستی و شادمانی و فراوانی شما، میزان توانگری شما رو نشون می ده.توانگری یعنی فراوانی مال. یعنی هماهنگی. یعنی آرامش ذهن.یعنی تندرستی. کاترین پاندر در کتاب "قانون توانگری" و "چشم دل بگشا" ، نمونه های زیادی رو مثال می زنه از آدمهایی که مشکلات زناشویی یا مالی یا جسمی یا هر مشکلی رو که در زتدگی داشتند ، با انجام این قوانین حل کردند. پس هر موردی که براتون مهم باشه شامل قوانین توانگری می شه. گفتیم که توانگری باعث کسب ثروت هم میشه!بله! کسب ثروت! چه کسی گفته این تمرینات فقط برای کسب آرامش روحیه؟ اگه این تصور رو دارید، همین الان اون رو دور بریزید چون همین باور باعث میشه در برکت و ثروت به روتون بسته بشه! کاترین پاندر از بازرگانی حرف می زنه که هر وقت از اون می پرسیدند اوضاع چه طوره؟ می گفت: از آسمون برام طلا می باره! و این کلام اون باعث شده بود به هر کاری که دست می زد، سود فراوانی می کرد. این موضوع اینقدر همه رو شگفت زده کرده بود که در موردش می گفتن : اون کیمیاگره! به هر چی دست بزنه، طلا می شه! بنابراین در آغاز این مبحث از همه می خوام این گرایش ذهنی رو داشته باشید که با مطالعه و انجام تمرینات این قسمت، از آسمون براتون طلا می باره! پس تکرار کنید : " از آسمان برای من طلا می بارد. از طریق اندیشه ی توانگر، آگاهانه طلایی را که از آسمان می بارد، با تمام وجودم جذب می کنم. هم اکنون ثمرات طلایی اندیشه ی توانگرم را تجربه می کنم. " سوال _ یادگیری قوانین توانگری و ایجاد اندیشه ی توانگر چه منفعتی برای ما داره؟ جواب _اگه از روی تعمدی سنجیده، اندیشه ی توانگر رو به کار بگیرید، اشخاص و اماکن و اوضاع و حوادث ، نمی تونند اون کامیابی و توانگری را که مشیت الهی شماست، از شما بگیرند یا آن را باز دارند. در واقع خواهید دید که اشخاص و امور و رویدادهایی که سابقا" بر ضد شما بودند، یا به خدمتتان در می آیند یا از زندگیتان بیرون می روند و جای خودشون رو به اشخاص و رویدادهایی تازه می دهند تا راه کامیابی شما هموار تر بشه و این ها همه ناشی از اندیشه ی توانگرانه است. نکته_ امروزه دوره ها و کتابهای متعددی درباره ی کامیابی پیدا میشه .بیشتر اونها یاد می دهند که نخست باید توانگری خود را ، ذهنی، بیافرینید.عمل آفرینش توانگری اگه فقط به صورت تجسم ذهنی باشه ، ثمرات گذرایی به وجود می آره که در ابتدا براتون هیجان انگیزه اما وقتی ثمرات ناپدید می شن، شما دوباره در ناکامی و ناامیدی فرو می رید و به خودتون می گید که : " این قانون که موثر نیست و اثر ماندگاری به جا نمی گذاره! " اما کاترین پاندر" به شیوه ای جدید، اول به ما یاد می ده که موانع روانی رو که در ذهن و اعماق وجودمون درباره ی توانگری داریم، پاک کنیم.بعد پالایش ذهنی و گشودن راه تجلی توانگری رو به ما می آموزه و ساختن پایه ی معنوی برای توانگری و ایجاد خلا در درون و بیرون و ... که در نهایت برای ما یک توانگری ماندگار به ارمغان می آره." پس لطفا" با من همراه بشین تا این قوانین رو با هم مرور کنیم : قانون 1 توانگری _ چشم دل بگشا تا باور کنی که لازم نیست برای طلب توانگری احساس گناه کنی. خیلی ها دچار این اندیشه هستند که فقر فضیلتی معنوی است و از دیدگاه معنوی، ثروت اندوزی گناهه! اونها در اعماق وجودشون فکر می کنند دنیا بده و پولدار شدن آدم رو از معنویت دور می کنه! اما این کاملا" اشتباهه! ما در احادیث دینیمون هرگز نداریم که دنیا بده .بلکه اونچه که بده دل بستن به دنیاست. ثروت بد نیست اونچه که بده دل بستن به ثروته.بنابراین برای معنوی بودن لازم نیست که فقیر باشید! به قول پاندر : " فقر گناهه! چون فقر جهنمی زائیده ی کور بودن انسان در برابر نعمات بیکران خدا برای آدمیست! " خیلی از ما به آمدن منجی اعتقاد داریم. ما مسلمانها، منتظر ظهور حضرت صاحب الزمان ( عج) هستیم. مسیحی ها منتظر ظهور حضرت عیسی هستند و حتی یهودیان هم منتظر یک منجی هستند.اونچه که در همه ی ادیان مشترکه اینه که وقتی منجی می آید ، زمین گنجهای خودش رو بیرون می ریزه و همه ثروتمند می شن! اینقدر که آدمها نمی تونن کسی رو پیدا کنند که بهش چیزی رو ببخشند! ( در این مورد حدیث هم وجود داره. ) خوب! این رو گفتم تا مطمئن بشین ثروتمند بودن گناه نیست و فقر جزو فضایل نیست. ( در غیر این صورت با آمدن منجی همه فقیر می شدند!! ) کاترین پاندر میگه راه توانگر شدن اینه که " چشم دل بگشایی " و باور کنی که توانگری گناه نیست! اون معتقده بیشتر کسانی که دچار مشکلات مالی هستند، درباره ی توانگری مانعی روانی دارند. اونها در اعماق وجودشون معتقدن که توانگر بودن نشانه ی شرارته ! به اونها آموخته اند که هر کس توانگر باشه حتما" شیاده و در هر صورت یک گناهکاره! اون میگه اگه چشم دل باز نکنیم و دست از این اعتقاد مسخره که می گه" فقر فضیلته" بر نداریم، هرگز نمی تونیم منتظر برآورده شدن آرزوهامون باشیم . بنابراین قانون 38 سیستم آرزوها می گه : قانون 38سیستم آرزوها _ برای به دست آوردن آوردن هر آرزویی که دارید( توانگری) ، نباید از کسب آن احساس گناه داشته باشید. قانون 2 توانگری _ دلیل اصلی این که می خواهید توانگر باشید، این است که باید توانگر باشید! صرفا" به این دلیل که می توانید کارهای نیک بسیار به انجام برسونید، نخواهید که توانگر بشوید! دلیل اصلی اینکه می خواهیم و می تونیم توانگر بشیم اینه که توانگری حق مسلم ماست!( در قسمت جوهر اصلی آرزو در سیستم آرزوها من دلیلش رو براتون توضیح دادم .) کتاب مقدس پر از وعده هایی شکوهمند درباره ی توانگری است.این حق انسانه که توانگر و دولتمند و صاحب همه ی نعمتها باشه چون خداوند ما را توانگر می خواهد! زیرا ما خلیفه ی خدا هستیم و توانگری میراث الهی ماست! در کتاب مقدس این وعده ی الهی آمده که : " همه چیز از آن شماست!" و همچنین اومده که : " خدا به موسی گفت خدای خود را به یاد آور زیرا که اوست که به تو قوت می دهد تا توانگری پیدا نمایی! " بنابراین خداوند ما را توانگر می خواهد. تمرین _ برای پایدار ساختن این گرایش توانگرانه در ذهنمون ، که خدا به عنوان آفریننده ی این عالم غنی، منشا برکت آدمیست و اراده ی خدا برای ما در این عالم این است که ثروتمند باشیم، کلامی را که خدا به حضرت موسی ( ع) گفت، به خود بگویید : " خدای خود را به یاد می آورم زیرا او است که به من قوت می دهد تا توانگری پیدا کنم. " قانون 3 توانگری _ توانگری را از زندگی معنویتان جدا نکنید! دلیلی نداره که توانگری رو از زندگی معنوی خودتون جدا کنید! بیشتر شخصیتهای کتاب مقدس توانگرند یا اینکه هر وقت نیاز ی پیش می اومده، به ثروتهای بیکران دسترسی داشتند. در نخستین کتاب " عهد عتیق"در میان رهبران بزرگ یهود، چهار میلیونر داریم که عبارتند از : ابراهیم و اسحاق و یعقوب و یوسف. ( که بر همه ی آنها سلام باد.) به وضوح در آیاتی به میزان ثروت آنها هم اشاره شده است. زندگی و تعالیم حضرت عیسی نشون می ده که اون به قوانین توانگری وقوف کامل داشته.بسیاری از معجزات حضرت عیسی، معجزات توانگری بودند.( در لابلای دروس جادوگری، با تحلیل آیات انجیل،به این موضوع زیاد اشاره کرده ایم. ) کتاب مقدس، سراسر ، سرشار از قوانین توانگری است! کتاب مقدس، نشون می ده که با در پیش گرفتن یک زندگی بخور و نمیر، نه موجب رضای خدا می شید و نه موجب رضای خلق خدا و نه موجب رضای خودتون! پس فراموش نکنیم که زندگی معنوی ما از توانگری جدا نیست! در کتاب مقدس داستانهای زیادی درباره ی نان و ماهی ذکر شده.اینها هر دو از شگفت انگیز ترین نمادهای توانگری هستند.نان نمایانگر جوهر کائناته که با اندیشه ها و کلام سرشار از توانگری خود به اون قالب و شکل می بخشیم. ماهی نماد آرمان افزایش است. در کتاب مقدس بیش از چهار صد بار واژه ی "طلا" ذکر شده ! قران مجید پر از توصیف بهشته که در اون آدمها توانگرانه زندگی می کنند در میان نعمتهای بیکران. پس زندگی معنوی از توانگری جدا نیست! توانگری برای رشد و کمال معنوی ضرورت داره، زیرا این آزادی و مجال رو به آدم می ده تا بدون دل نگرانی درباره ی امور مالی و درگیریهای زندگی روزمره، متوجه شکوفایی معنوی باشه. قانون 4 توانگری_ خدا رو منشا همه ی برکات و ثروتها بدونید. لازم نیست فکر کنید که شش روز هفته رو ، باید به تنهایی ، بدوید و فقط روز هفتم به خدا فرصت بدید نشونتون بده که چه می تواند بکند! نه! هر روز هفته و هر لحظه، خدا رو به چشم پدری دولتمند و پر محبت بنگرید که وضع شما رو می فهمه و مراقب همه ی اجزای زندگی شماست! برکت غنی خدا، از روز ازل پیرامون شما بوده و خواهد بود.منتها باید با این خزانه ی غنی تماس حاصل کرد.ذهنتان حلقه ی اتصال شماست.خداوند تنها چیزی رو به شما می بخشه که با اندیشه ی توانگر اون رو جذبش کنید. تمرین _ از هم اکنون برای تماس با جوهر غنی جهان پیرامون و جوهر غنی عالم درونتون ندا در دهید که : " از همین لحظه هدایا و عطایای خدا را در درون و پیرامونم بر می انگیزانم و از هر جهت و هر دست، برکت کامرانی و شادمانی و کامیابی راستین به سوی من می آید. " تمرین _ به دعایی که مربوط به مزمور چهل و ششم است ، بیندیشید که می گوید : " باز بایستید و بدانید که من خدا هستم! " کاترین پاندر در کتابش از زنی صحبت می کنه در موعد پرداخت قسط خونه اش که چهل دلار بوده، یک سنت هم پول نداشته، اون با خودش فکر می کنه باید به کلام خدا عمل کنه! اون مدام با خودش تکرار می کنه که : "خدا الان برای حل مسئله ی من سرگرم بهترین کار خودشه! " ساعتی بعد دوستی به اون مراجعه می کنه و میگه که در خزانه شون ، بیش از مخارجشون پول دارند و تصمیم گرفتند این برکت رو با اون سهیم بشن! جالبه که مبلغ پول دقیقا" چهل دلار بوده! این زن با ادامه دادن توکل به خدا درهای توانگری رو به روی خودش باز کرد. تمرین _در شرایط مختلف می تونین از جملات تاکیدی زیر ، استفاده کنید. جملاتی که تاکید بر این دارند که خداوند منشا رزق و روزی است. می تونید اونها رو به صورت آواز برای خودتون بخونید یا اینکه در سکوت به اونها فکر کنید ( در مراقبه ، که بعدها به درسش می رسیم. ) یا هر وقت یادتون اومد با خودتون تکرارش کنید. جملاتی چون : _" کفایت ما از خداست " که از دعای ربانی ( متی: 11:6) گرفته شده که می گوید : " نان کفاف ما را امروز به ما بده ." _ " خداوند شبان من است. محتاج به هیچ چیز نخواهم بود. "( که از مزمور 23 گرفته شده است.) _ " خدا دوستم دارد.اکنون همه ی موهبتها و عطایای گرانقدر او را می پذیرم. کامیابی شادمانه ام مشیت خداست، این کامرانی به سیمای آرمانهای شکوهمند و ثمرات نیکو هم اکنون پدیدار می شود" هر گاه از خداوند به عنوان تنها منشا برکت رو بتابید و برای توانگری خود به مردمان و شرایط چشم بدوزید، دچار مشکلات مالی می شید! البته مردمان و شرایط و اوضاع می تونند وسایلی باشند تا برکت شما از راه آنها به دستتون برسه اما فقط خدا منشا این برکت است.آگاهی از این امر سبب میشه تا هر گاه وسایل و راههای کسب روزی عوض شدند ناراحت نشید و به عذاب نیفتید. اگه چنین موردی پیش اومد ، شما باید به تنها منشا روزی، یعنی خدا، چشم بدوزید و بگید : " من برای کسب توانگری خود، به انسانها و اوضاع و شرایط متکی نیستم. منشا توانگری من خداست و هم اکنون از راههای ویژه ی خودش، توانگری و برکاتم را ، به من می رساند. بنابراین قانون 39 سیستم آرزوها تاکید داره : قانون39سیستم آرزوها _ تنها آرزویی از طریق سیستم، برآورده میشه که شما خداوند رو منشا برآورده شدن اون آرزو بدونید! نکته _ شاید فکر کنید : " اما من آدمهایی رو می شناسم که خداشناس و معنوی نیستند و روز به روز هم توانگر تر می شن و خدا رو هم منشا رزق و روزی و ثروت خودشون نمی دونند. " دوباره به معنی توانگری که در ابتدای این پست نوشته شد رجوع کنید! شاید اونها از نظر مالی توانگر باشند ، اما به یاد داشته باشین که توانگری راستین ، آرامش جان و روح و تندرستی را هم در بر می گیره.آیا ذهن اونها هم آرومه و تن اونها هم سالمه ؟! نکته _ خیلی از آرزوها رو میشه با جادوی سیاه هم برآورده کرد اما هر کدوم اونها چیزی و سهمی از آرامش یا سلامتی یا شادابی رو از بین می برند و کارمای سنگینی رو در بر دارند. این همون چیزیه که در قران از اون به عنوان سحر یاد شده و خدا گفته از اون به خداوند پناه ببریم.پس از این طریق هم نمیشه به توانگری راستین رسید.فقط و فقط با انجام "قوانین توانگری" میشه توانگری راستین رو تجربه کرد. نتیجه : خدا تنها منشا روزی و برکت است، نه مردمان و اوضاع و شرایط. این گرایش که پایه و اساس توانگری معنوی است، گرایشی عملی است و کامیابی مالی را هم تضمین می کند. قانون 5 توانگری _ هیچ کس نمی تواند میان من و آنچه که از آن من است بایستد! اگه ما خداوند رو منشا روزی خودمون بدونیم ، و معتقد باشیم اگه چیزی حق الهی ما باشه و همه ی دنیا بخواهند مانع رسیدن اون به ما بشن، تو این کار موفق نمی شن ( و برعکسش هم صادقه، یعنی اگه خداوند نخواد چیزی به ما برسه اگه همه ی دنیا تلاش کنند نمی تونند اون رو به ما برسونند) بنابراین با تصور این که چیزهایی بین ما و خواسته ی ما قرار گرفته ، ناامید نمیشیم.در این گونه از موارد که دچار این تصور غلط می شید که فردی یا شرایطی بین شما و تحقق آرزوتون ایستاده،و دیگران نمی گذارند که شما به آرزوهاتون برسید، مدام تکرار کنید : " به روشنی می بینم که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند میان من و آنچه که از آن من است، بایستد! " و تکرار کنید : "من این اندیشه را که حق من می تواند از من مضایقه شود، در ذهن خودم و ذهن دیگران نابود می کنم.همه ی آنچه که شایسته ی خیر و صلاحم است، به سراغم می آید و من با ادراک و بینش روشن به آن خوشامد می گویم. " و تکرار کنید : "من از توانگری دیگری ایراد نمی گیرم و انتقاد نمی کنم، به خدا چشم می دوزم و هدایت او را می طلبم و توانگر می شوم." و تکرار کنید : " زندگی و درآمدم نمی تواند محدود باشد. خدای درونم هم اکنون من را از هر گونه محدودیت می رهاند.هم اکنون در ذهنم دولتمندم و توانگریم، متجلی می شود. " خوب! ما توی این پست به اون بخش از قوانین توانگری پرداختیم که به ما یاد می ده تا موانع روانی رو که در ذهن و اعماق وجودمون درباره ی توانگری داریم، پاک کنیم.توی پست بعدی به قوانین عملی تری در رابطه با قوانین توانگری می رسیم. قوانینی که با انجام اونها معجزات شگفت انگیز خداوندی رو در همه ی اجزای زندگیتون مشاهده می کنید! لطفا" باز هم با من همراه باشید! خدایا! یاریمان کن تا اندیشه ای توانگر داشته باشیم! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه 35 _ پالایش ) سلام و هزاران سلام. با درود بی پایان به شما که رهرو راه توانگری هستید ، به سراغ بقیه ی قوانین توانگری می ریم . همونطور که در جلسه ی قبل گفتم این قوانین رو از درسهای کاترین پاندر براتون می گم. به گفته ی " پاندر " عارفان برای کامیابی، قاعده ای مشتمل بر سه گام داشتند: 1 _ پالایش یا نظافت. 2 _ اشراق یا دریافت هدایت برای چگونگی پیشروی. 3 _ یگانگی با خدا و موهبتهای او. امروز می خوایم با هم در مورد پالایش صحبت کنیم. کتاب مقدس سرشار از قوانین پالایشگر است: ایثار، توبه،ترک دنیا. حتی " جایی که در کتاب مقدس به رها کردن " دیوارهای فریاد برآورنده ی اورشلیم " اشاره شده، منظور رها کردن عواطف و هیجانات منفی است، که تا رها نشوند، توانگری نمی تواند تجلی یابد. یونانیان باستان ، آیین پالایش را به جا می آوردند.زندگی فرایند پالایش مدام است.اگه بکوشیدذهنا" در اندیشه ها و احساساتتان از این فرایند پالایش بگریزید، از موهبت خویش گریخته اید زیرا هنوز ذهن و هیجانات و عواطف خود را برای دریافت موهبت دلخواهتان پاک نکرده اید. دکتر " اولین آندرهیل " می گوید: " فرایند پالایش، بخش عظیمی از زندگی معنوی آدمی را تشکیل می دهد و اگر در همین زندگی پالوده نشویم، قصور ورزیده ایم. " قانون 6 توانگری : لازمه ی ایجاد توانگری پالایش است. پالایش یعنی باید چیزهای اضافی را دور بریزید، هم در ذهن، هم در عواطف و هم در تمام اجزای زندگیتان. این یکی از قوانین سیستم آرزوها هم هست ، که میگه : قانون چهلم سیستم آرزوها :باید خودتان را از شر آنچه نمی خواهید، رها کنید تا برای آنچه می خواهید، جا بگشایید. یعنی برای رسیدن به توانگری، اول باید در بیرون و درون خلا ایجاد کنید. نیروهای مغناطیسی در خلا می توانند به طور کامل انتقال یابند و سرگرم کار شوند.بنابراین قانون پالایش ، قانون خلا هم نامیده میشه. _ پالایش یا نظافت دو حالت داره: پالایش درونی و پالایش بیرونی. پالایش بیرونی یعنی پالایشی که باید در محیط و اطراف و دنیامون به وجود بیاریم. پالایش درونی یعنی پالایشی که باید در درون و احساسات و عواطف و ذهنمون به وجود بیاریم. پالایش بیرونی از دو طریق انجام میشه. 1_از طریق ایجاد خلاء 2 _ از طریق ایجاد نظم. پالایش بیرونی***** 1 _پالایش از طریق ایجاد خلاء: خودتون رو از شر هر چیزی که نمی خواهید، یا لازم ندارید، خلاص کنید. به نظافت و منظم کردن گنجه های لباس و کشوهای میز تحریر و خانه و اتومبیل و اتاق و دفتر کارتون بپردازید و هر چیز اضافه ( چیزهای کهنه، چیزهایی که به درد نمی خوره ، چیزهای غیر ضروری که فقط گاهی استفاده می شن، و حتی چیزهای گرانبهایی که مدتیه داریدشون اما ازشون استفاده نمی کنید) رو ببخشید یا دور بریزید.به این می گن ایجاد خلاء. ایجاد خلاء ( بیرون ریختن هر چیزی که دیگه مورد استفاده یا ضروری نیست ) در ذهن نیمه هشیارتون اعتقادی راسخ به وجود می آره که موجب تجلی توانگری عظیمتر و موهبتهای دلخواه تر برای شما میشه. باید از دست کهنه ها رها شد تا بتوان جا برای تازه ها گشود. ایجاد خلاء ، موهبتیه که موانع رو از سر راه موهبتهای دلخواه بر می داره. کاترین پاندر در کتاب قانون توانگریش مثالهای زیادی می زنه از آدمهایی که به محض ایجاد خلاء در لوازم زندگیشون، هدیه ها یا پول یا انواع و اقسام چیزهایی رو که دوست داشتند، به دست آوردند. قانون خلاء :کائنات نمی تونند خلاء رو تحمل کنند.طبیعت به خلاء نفرت می ورزد. یعنی به محض اینکه در جایی خلاء به وجود بیاد ، کائنات جای اون رو پر می کنند تا توازن برقرار بشه. نکته : معمولا" ذهن استدلالی ( عقل) زمانی که می خواهید خلاء بیرونی ایجاد کنید، سعی می کنه ته دلتون رو خالی کنه! و مدام به شما می گه اول بگذار موهبت دلخواهت رو به دست بیاری بعدا" کهنه ها رو دور بریز! اگه تابع قوانین ذهنی باشین، باید بدونین کسی از ایجاد خلاء می ترسه که باور نداره چیز بهتری جای چیزهایی رو که اون کنار گذاشته، پر می کنه! پس اگه خلاء ایجاد نکنید اما منتظر دریافت موهبت جدیدی باشین، قطعا" به آرزویی که دارین نمی رسین و توانگریتون رو دریافت نمی کنین! چون ترس از ایجاد خلاء در اعماق وجودتون به معنی اینه که باور ندارید موهبت جدیدی در راهه! حتما" یادتونه که تو قوانین سیستم آرزوها ، براتون درباره ی ایمان فعال حرف زدم و کندن گودال. خلاء ایجاد کردن همون ایجاد گوداله برای آمدن باران. این مصداق همون جمله ی قشنگیه که می گه : از بین کسانی که برای طلب باران می روند، فقط کسانی به آمدن باران در اثر دعا ، اعتقاد راستین دارند که چتری را هم با خود بر داشته اند! حالا من این جمله رو به این شکل براتون می گم : فقط کسانی از راه قوانین توانگری به موهبت دلخواهشون می رسند، که واقعا" ایمان به دریافت اون موهبت داشته باشند و فقط کسانی که ایمان به دریافت موهبت جدید دارند جرات دارند خلاء ایجاد کنند! مثال برای قانون خلاء: مثلا دلتون یه مبل خیلی شیک ، جدید و گرون می خواد اما عقلتون می گه فعلا"که پول نداری،پس همین مبلهای کهنه رو نگه دار بعدا" اگه تونستی مبلهایی رو که می خوای تهیه کنی این مبلهای قدیمی رو رد کن! اما قانون خلاء می گه تا مبلهای قدیمی به درد نخورت رو رد نکنی، پولی به دست نمی آری که مبلهای جدید رو تهیه کنی! اول خلاء ایجاد کن و مبلهای قدیمی رو رد کن بره اونوقت کائنات مبلهای جدید رو به تو می رسونن! این شاید مثال خیلی ساده ای باشه اما در مورد دریافت تمام آرزوها صدق می کنه. تا خلاء ایجاد نکنی، موهبت دلخواهت رو به دست نمی آری! مثال برای قانون خلاء: کسی رو می شناختم که دلش می خواست همسر مورد علاقه اش رو پیدا کنه. اما آدمی رو که می خواست پیدا نمی کرد. برای اینکه احساس تنهایی نکنه گاهی تلفنی و گاهی با اینترنت با دیگران گپ می زد. هر کدوم از دوستهای اون یکی از صفاتی رو که اون برای فرد ایده آلش تصور می کرد داشت، اما هرگز اونی نبود که اون می خواست . به قول خودش ، سرش رو با آدمهایی که خیلی هم تو زندگیش مهم نبودند، گرم می کرد و همیشه می گفت وقتی همسر دلخواهم رو پیدا کردم این آدمهای اضافی رو از زندگیم خارج می کنم! اما من بهش گفتم طبق قانون خلاء تا تو این آدمهای اضافی رو از زندگیت خارج نکنی ،نمی تونی فرد مورد نظرت رو پیدا کنی! یعنی حتی برای دریافت یک دوست واقعی هم اول باید دوستهای الکی و غیر واقعی رو از زندگی بیرون کنین یعنی خلاء ایجاد کنین. دوست من ، اول به شدت از این تنها شدن می ترسید اما بالاخره قانون خلاء رو پیاده کرد. اون هر کسی رو که واقعا" زوج دلخواهش نبود از زندگیش کنار گذاشت.به محض ایجاد خلاء ، فرد مورد نظرش رو به طرزی معجزه آسا پیدا کرد. اون دقیقا" همون کسی بود که دوستم توی رویاهاش داشت. جمله ی تاکیدی : یکی از بی همتا ترین عبارتهای تاکیدی که می تونید، به هنگام ایجاد خلاء، تکرار کنید، اینه :" اکنون چیزهای پوسیده و اوضاع و شرایط کهنه و فرسوده را، رها می کنم. اکنون نظم الهی در من و جهانم استقرار می یابد و پایدار می ماند. " سوال _ در ایجاد خلاء چه چیزهایی رو باید رها کنید؟ جواب _ چیزهای کهنه، چیزهای غیر سودمند، چیزهایی که یکسال ازشون استفاده نشده، چیزهایی که خیلی باب میلتون نیستند، چیزهای گرانبها، و حتی اشیای تازه!! دکتر " ارنست ویلسون "می گه : " تنها نباید پلیدی و شر را رها کرد.خیر و نیکویی را هم باید رها کرد. نیکی ای که ایستا نیست، پویاست.تکامل می یابد و عوض می شود.هنگامی که برای پیشرفت خودمان یا دیگری ضرورت دارد، باید بگذاریم موهبتهایی که به آنها خو گرفته ایم، رها شوند. نباید از اعتماد به قانون بهراسیم. همان قانونی که آن موهبت را می آورد، موهبتی عظیم تر را برایمان به ارمغان می آورد. باید مشتاق باشیم که فرشته هایمان را رها کنیم تا فرشته هایی بزرگتر در زندگیمان پدیدار شوند." بله! در ایجاد خلاء ، حتی اشیا ی گرانبهایی که دیگه براتون کاربرد نداره ، را هم رها کنین.افرادی که قوانین توانگری رو انجام می دهند، رسم زیبایی دارند. اونها می گند هر چیزی که یکسال ازش گذشته باشه در حالی که تو این یکسال ازش استفاده نکردین، متعلق به شما نیست! حتی اگه گرانبها باشه! به علاوه ، چیزهای تازه را هم باید رها کرد! آیا پیش نیومده که از سر بی صبری چیزی رو خریده باشید و بعد احساس کرده باشید که خیلی هم باب میلتون نیست؟ تو این مواقع هم باید اونها رو ببخشید، پس بدید یا دور بریزید. وقتی رهایشان کنید، برای دریافت چیزی سودمند تر راه می گشایید. استاد من ، هر وقت می دید که ما آرزویی داریم یا مسئله ی حل نشده ای نگرانمون کرده، می گفت: برو گنجه ی لباس و ظروفت رو باز کن و ببین چه چیزهایی هست که باید رها کنی! من با انجام حرف اون ، به مرور دریافتم که این دستور به طرزی اعجاب انگیز ، معجزه می کنه. گاهی وقتی می خوام، لباسهای نو و ظروف زیبایی رو که در یک سال ازشون استفاده نکردم، ببخشم ، عقل استدلالی می گه : این کار رو نکن! اما تو این لحظه، به یاد می آرم که اونها فقط جای موهبتهایی رو که منتظرش هستم ، گرفتند. "کاترین پاندر "در کتابش داستان واقعی مردی بازرگان رو مطرح می کنه که مدتها دچار بیماری بود. اون با دور ریختن تمام داروهای قدیمی که در خانه داشت، ایجاد خلاء کرد و از اون روز به بعد، به طرزی شگفت انگیز شفا یافت! " خوب! تا اینجا ما از انجام پالایش با ایجاد خلاء صحبت کردیم. اما پالایش از طریق ایجاد نظم هم انجام میشه. پالایش بیرونی***** 2_ پالایش از طریق ایجاد نظم : طبق قوانین توانگری، با ایجاد نظم در یکایک جزئیات زندگیتان، می توانید ذهن خود را بپالایید و چشم دلتان را به روی توانگری بگشایید. خدا نظم و ترتیب رویدادها را به هم نمی زند، بعکس، گویی پیشرفت بعدی را آنقدر متوقف نگه می دارد، تا در وضع موجود،یا حال ذهنی کنونی شخص، نظم برقرار شود. کاترین پاندر می گه :" هر گاه امور زندگیتان، ناهماهنگ و بی نظم به نظر می رسه، مثل دیوانه ها سراسیمه این و و آنسو نپرید تا از راههای بیرونی، به کارهایتان سامان بدهید، یا بکوشید دیگران را عوض کنید، و به آنها نظم و ترتیب بیشتری را بیاموزید. به جای این کار، به خاطر بیاورید که بی نظمی نخست در خودتان است.اگر بتوانید اندیشه ها و احساسات خود را منظم کنید، مردم و اوضاع و شرایط و جهان پیرامونتان هم به شیوهای منظم تر به شما پاسخ خواهند داد." پاندر آدمهای زیادی رو مثال می زنه که در شرایط بد به محض اینکه سعی می کنند آروم باقی بمانند و مدام از خدا طلب نظم الهی و متعالی بکنند، مشکلاتشون از بین می ره.شاید به نظرتون عجیب بیاد اما خود من بارها این رو تجربه کرده ام. چندین بار وقتی در مسافرت با آب و هوای بدی روبرو شدم که می تونست شرایطم رو کاملا" به هم بریزه ؛ فقط سعی کردم آروم بمونم و از نظم الهی کمک بخوام. شگفت انگیز تر اینکه در دقایقی کوتاه چنان تغییرات جوی به نفع خواسته ی من تغییر می کرد که خودم هم متعجب می شدم. تمرین _ در اوضاع و شرایط نابسامان( بی پولی، مشکلات، اختلافات، برآورده نشدن آرزوها، گره خوردن کارها ، بیماری و...) به مراقبه بنشینید و نظم الهی رو طلب کنید." امرسون" به جای نظم الهی ، از " نظم متعالی " نام می بره و می گه " آدمی باید خودش را شادمانه به آغوش نظم متعالی پرتاب کند."یکی از بهترین جملات تاکیدی برای انجام این کار ، تکرار روزانه ی این عبارته: " من از نظم الهی سرشارم. من اکنون در نظم متعالی قرار دارم. " و یا گفتن : " هر دم و باز دم زندگیم سرشار از نظم الهی است. من آرام و متوازنم: لبریز از آرامش و تعادل. " تمرین تهیه ی فهرست برای ایجاد نظم _ یک فهرست تهیه کنید از تمام چیزهایی که دلتون می خواد از زندگیتون حذف بشه. خود پاندر تجربه ی جالبی در این باره داره. اون می گه "سالها فهرست تهیه می کردم از چیزهایی که دلم می خواست داشته باشم.اما مشکلی داشتم که حل نمی شد. در آموزشهای ذهنی یاد گرفتم اول باید فهرستی تهیه کنم از چیزهایی که باید در زندگیم حذف بشوند! به محض انجام این کار ، مشکلاتی که سالها دست از سرم بر نمی داشتند، بی درنگ از صحنه ی زندگیم حذف شدند." ( ما در درسهای بعدی با هم تمرین می کنیم که چه طور باید فهرست از چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم، تهیه کنیم. فعلا" شما فهرست چیزهایی را که می خواهید از زندگیتان حذف بشود تا نظم واقعی در امورتان جریان پیدا کند، را بنویسید. ) نوشتن این فهرست باعث ایجاد نظم در پالایش بیرونی و همین طور درونی می شه. عمل حذف ، عملی دو گانه است: حذف اشتباه و خطا ، و گسترش نیکی و موهبت. حذف چیزی از زندگی همواره نشانه اینه که چیزی بهتر در راهه.پس بعد از نوشتن این فهرست ، ندا در دهید : "من رها و اعتماد می کنم! " تمرین _ به اطرافتون دقیق نگاه کنید. اگر در زندگیتان طالب موهبتهایی عظیم تر هستید، به پیرامونتان بنگرید و ببینید چه چیزهایی را می توانید رها کنید تا برای موهبتهای بزرگ تر جا بگشایید. چگونه خودتون رو از شر چیزهایی که نمی خواهید، خلاص می کنید؟ اگه آرزویی دارید که برآورده نمیشه یا مسئله ای که حل نمیشه یا بیماری ای که درمان نمی شه، حتما" باید چیزی رو رها کنید و ایجاد خلاء کنید. اگه نمی دونید اون چیه که باید رهاش کنید؛ آروم بنشینید ( یا مراقبه کنید) و مدام تکرار کنید : " خرد الهی من از تو می خواهم تا بر من آشکار کنی که چه چیزی را باید رها کنم." ******پالایش درونی: پاندر، طلایی که از آسمان می بارد، یا قدرت توانگری بخش ذهن شما رو در تعالیمش به نام جوهر می خونه و می گه جوهر، در اوضاع و شرایط آشفته و درهم و برهم و شلوغ و بی نظم، چگونه باید جریانی سیال بیابد؟فراموش نکنیم که جوهر ( توانگری راستین ما) نمی تواند بر ذهنی پریشان و سرشار از نفرت و انزجار ببارد. بنابراین اگه می خواهید که به توانگری دست پیدا کنید، اول باید پالایش ذهن و عواطف و زندگی رو انجام بدید. پالایش درون شامل این موارده : _پالایش عواطف درون یعنی همان قانون بخشایش دشمنان . _قانون آزاد گذاشتن دوستان . _پالایش زندگی یعنی کنار گذاشتن ماند ها. _پالایش ذهن یعنی انجام پالایش از طریق رهایی. پاندر در باره ی پالایش عواطف درون ، تاکید می کنه که بخشایش به معنی " دست کشیدن و رها کردن " است. هر روز باید قانون بخشایش رو انجام داد. حتی اگه فکر می کنین از کسی کینه ندارید، هر روز بنشینید و در سکوت عبارات مربوط به بخشایش رو انجام بدید. اون وقت یکدفعه متوجه می شید و به یاد می آرید در اعماق وجود از چه کسانی آزرده هستید. تمرین _ عبارت تاکیدی مناسب برای بخشایش : خدای درونم اقتدار بخشاینده ی من است و همه را عفو می کند. خدای درونم من را از نفرت و انزجار می رهاند و خودم و دیگران را آزاد می کند. هر آنچه را که آزارم داده است، عفو می کنم. در درون و برون، همه چیز و همه کس را عفو می کنم. همه ی چیزهای گذشته و حال و آینده را می بخشم. هر چیز و هر کس را که در گذشته و اکنونم نیازمند بخشایش است، می بخشم. همه را به شیوه ای مثبت عفو می کنم. من آزادم و دیگران هم آزادند. اکنون همه چیز میان من و دیگران پاک شده و تا ابد هم پاک خواهد ماند. وقتی تکرار می کنید که دیگران رو می بخشید، این را هم تکرار کنید که دیگران هم شما را می بخشند.برای دیگران بگویید : "خدای درونت مرا می بخشد و آزاد می کند. همه چیز میان ما از اکنون تا ابد پاک و صاف شده است. " تمرین مهم _ عفو و بخشایش فرایندی مداوم است. هر گاه مانعی بر سر راه موهبتهاتون دیدین، از خودتون بپرسید : " خدایا چه کسی را باید ببخشم؟ کدام تجربه یا اوضاع و شرایط را باید عفو کنم؟ " از نظر دانشمندان ذهنی هر گاه آرزویی برآورده نمی شه، حتما" کسی یا چیزی یا شرایط و تجربه ای در زندگی دارید که هنوز اون رو نبخشیدید. و با بخشیدن اون ، می تونید در خودتون ایجاد خلاء کنید تا جا برای دریافت موهبت جدیدتون باز بشه. ."( درباره ی تکنیکهای بخشایش قبلا" زیاد صحبت کرده ایم) قانون سی و نه سیستم آرزوها ، در همین مورده و می گه : قانون چهل و یکم سیستم آرزوها : نفرت راه موهبت و توانگری را می بندد . خوب ، من از پالایش درون ، قسمت بخشایشش رو عنوان کردم و سه قسمت دیگه اش ، به خاطر طولانی شدن مطلب، موند برای جلسه ی بعد. خدایا! تو را سپاس می گوئیم که ما را در نظم الهی و متعالی خود قرار می دهی.آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز