خیلی بیشعوره
دیروز شوهرم واسمون شیر و موز و اینجور چیزا خریده بود با گوشت خریده بود واسه کباب آنقدر حرف زد هی هم میگفت پولتو بده من تو نمی تونی
پول نگه داری
آخرم پدر شوهرم گفت ساکت شو یه نگاه بد کرد
شوهر من هم دعوا کرد
پولشو از جیبش در اورد انداخت جلوش گفت ببر پولدار شو چیزیم دلمون میخاد نخریم
منم داشتم حرص میخوردم