2752
2734
یه خاطره زنده شد برام

دو سه روزی از نتیجه آزمایش میگذشت که ما رفتیم خونه مادرشوهرم با جعبه شرینی وقتی مناسبت رو پرسیدن شوهرم هم گفت اون لحظه فقط پدر و مادر شوهرم خونه بودن

مادر شوهرم هم فقط گفت مبارک باشه و اظهار خوشحالی کرد
وقتی من توی اتاق رفتم از لای در دیدم که مادرشوهرم رفت سراغ شوهرم اونو بوسید و بهش تبریک گفت

خیلیییییییییی لجم گرفت وقتی شوهرم اومد توی اتاق بهش گفتم صورتت که بوس نمیخواست میخواستی شلوارتو بکشی پایین منبع اصلی رو ببوسن

شوهرم گفت خیلی بی تربیتی
من گفتم بی تربیت مادرتون هست که هنوز نمیدونه وقتی خبر بارداری میشنوه باید مادرو ببوسه نه پدر یا حداقل هر دو رو
خـــــــدایا ... توکل به خودت ...
من باردارى أولم وقتى شش هفته شد گفتم ولى کاش نمى گفتم مادر شوهرم به همه ى فامیل خبر داد و خیلى خوش حال بود ولى تو هفته ى هشتم سقط شد بچه م که خیلى ناراحت شدم وبدتر اینکه همه خبر داشتن
تا کمى فراموش میکردم یکى پیدا می شد و احوال بچه رو می پرسید
الان بعد از شیش ماه دوباره باردارم والان هفته ى سیزدهمم ولى بازم از روز اولى که فهمیدم مجبور شدم به خانواده هامون بگم چون استراحت مطلق م وباید میدونستن

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

وای بچه ها پس من چی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من هفته 17 رو تازه تموم کردم...هنوز به خانواده شوهرم خبر ندادیم....

فقط خواهرمو مامانم میدونن...البته من ایران نیستم.....

تنها دلیلی هم که خبر ندادم واسه اینه که تو خانواده همسرم هر کسی دیرتر بذاره دیگران بفهمن بارداره یعنی خیلی خوبه و قویه...
مثلا خواهر شوهرم همیشه میگه ماشالله فلانی تا ماه هفت هیچکس نفهمید بارداره..اونقده که زرنگه..و تنبل نیست...کلا یه اخلاقایی دارند...
منم که تا الان ویار شدید داشتم...میدونم ایران بودم میفهمیدن...ولی همسرم میگه حالا حالاها نمیخواد خبر بدیم...
میگه بذار 2 ماه مونده به زایمان....دلیلمونم اینه که میگیم نمیخواستیم نگران بشید....بگید مثلا تو غربت دست تنهان...

نمیدونم به خدا...خودم دوست دارم بگن بهشون...چون میترسم بعدا دلخوری پیش بیاد
بچه هایی که باردارشدین همون اول به کسی نگین. تجربه منو استفاده کنین. من تا بی بی چک رو دیدم به مامانم و مادر شوهرم گفتم. صد رحمت به مادرشوهر، مامانم به همه گفت حتی همسایه هاشون. وقتی توی هفته هشتم بچه سقط شد توی مهمونی و پای تلفن که هیچ حتی توی کوچه و خیابون هم هرکسی منو میدید احوال پرسی می کرد و می خواست دلداری بده. خیلی زشت بود. حالا هم همه منتظرن بچه بیارم. هی سوال می کنن. اعصابمو به هم ریختن. دفعه دیگه به هیچ کسی نمیگم تا خودشون بفهمن.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد... دل رمیده ما را انیس و مونس شد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687