فردا عروسیه داداشمه
شوهرم از صبحه هی مینداخت ک بریم دم سال تحویل خونه ی مامانم
منم میگفتم سال تحویل بشه بعد
(ما هرسال یا اونجاییم یا تاسال تحویل میشه میریم اونجا روز بعدش همش میرم خونه بابامینا...)
دیگه هی شوهرم میگفت و آخرشم داد و بیداد کرد و دعوا ک بریم
منم دیدم داره عیدو کوفتم میکنه گفتن اصلا نمیام و رو حرفم وایسادم....
ک خودش قبل عید اومد و اشتی کرد ولی اعصابمو ک خرد کرد.....
بعد رفتیم خونه ی مادرررشوهر
خاله ی شوهرم برا همه عیدی خریده
برا دامادا و پسرا و دخترا و نوه ها نفری ی بلوز خریده
بمن گفت یادم رفته تو رو واست بخرم@!!!
خیلی ناراحت شدم
محتاج بلوز نیستم ولی رسما بی احترامی کرد بهم....
هرچی میخوام خودمو بی خیال بگیرم نمیشه...