وا عزیزم تابلوئه که
مارال دوتادحترداره یکیش ازشوهره اولش احمد یکی سهند
که بچه شوهره اولش احمد اسمش آرزو کبیر امید به مارال گفتن بچت مرده وبچه رو امید داده زنش ولی زنش فک میکنه بچه خودشه
الان مارال فهمیده آرزو دخترشه خونه اون کارمیکند ولی ارزونمیدونه
آرزو خواهر آفرین نیست
وبچه برادر سهند امیر علی پیش مارال بزرگ شدند وافزینو میخواد خلاصش بود