2737
2734

من اين شعر نيما رو دوست دارم مه ميگه 

ديدمش 

گفتم منم 

نشناخت او!!


أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ

من نمی دانم که چرا می گویند :


اسب حیوان نجیبی است


کبوتر زیباست


و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست


گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد


چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست 

...

سهراب سپهري 😍😍😍

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ

هرکه دراین بزم مقرب تراست 

جام بلا بیشترش میدهند

دیگه بیخیالت شدم.چشم انتظارت نیستم.بود و نبودت رو سپردم دست خدا.دیگه میخام از ثانیه هاو لحظه هام استفاده کنم.سالها جوونیمو به پای انتظارت سوزوندم.هم توی خواب دلتنگت بودم هم بیداری.اما الان دیگه کافیه.اگه اومدی جات تو قلبمه❤ اگه نیومدی سهم من نیستی و حتما قراره نباشی.واسه داشته هام شاکرم و واسه نداشتنت کافر نمی شم................هی با توام " نی نی"

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

من پر از نورم و شن


و پر از دار و درخت


پرم از راه، از پل، از رود، از موج


پرم از سایه برگی در آب:


چه درونم تنهاست.😢😢😢

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ

   عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    همان یک لحظه ی اول ،

    که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،

    جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

    به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند  بزمی  گرم عیش و نوش می دیدم ،

    نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ،

    بر لبِ ، پیمانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی  رنگین ،

    زمین و آسمان را 

    واژگون ، مستانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    نه طاعت می پذیرفتم ،

    نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ،

    پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

    سبحه ی ، صد دانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،

    هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

    آواره و دیوانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ،

    سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

    پروانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ، 

     تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ، 

    گردش این چرخ را 

    وارونه ، بی صبرانه می کردم  .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

     اگر من جای او بودم .

    که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ،

    به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،

     در این دنیای ، پر افسانه می کردم .

    □

    عجب صبری خدا دارد !

    چرا من جای او باشم .

    همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد 

    وگرنه من به جای او چو بودم ،

    یک نفس کی عادلانه سازشی ، 

    با جاهل و فرزانه می کردم .

    عجب صبری خدا دارد !   عجب صبری خدا دارد !

شعری از: معینی کرمانشاهی 

2738

درماندگی یعنی تو اینجایی 

من هم همین جایم ولی دورم 

تو اختیار زندگی داری 

من زندگی را سخت مجبورم

درماندگی یعنی ک فهمیدم 

وقتی کنارم روسری داری 

یک تار مو از گیسوانت را 

در رختخواب دیگری داری 

 

به دنیا نیامده‌ایم که چوب قضاوت به دست بگیریم و سر هر راه و بی‌راهی مردم را قضاوت کنیم. ما مرکز دنیا نیستیم‌، حتی اگر این به نظرمان برسد. ما لبریز از اشتباهات و کمبود‌هایی هستیم که دیگران را به خاطرش تحقیر می‌کنیم..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز