بچه دارا با همسایه پایینی چطور سر میکنید

بخدا همیشه بچه هاش توی حیاط بودن و دایم حیاط رو کثیف میکردن

توی خونه همیشه سر و صدا میکردن

جالبه من صبح تا ظهر سر کار بودم 

ظهرم خسته از سر کار میومدم نمیتونستم استراحت کنم

اخه یک روز دو روز اشکال نداره ولی خوب هر روز دیگه باعث اذیته

بچ های امروزی انگار کلا اسیرن:(

سعی کنید جایی بگیرید که بچه ها تحت فشار همسایه ها نباشند

من یه بچه ۱۸ماهه دارم طبقه پایینمون ی پیرزنه تا حالا چند بار اومده دم خونه دیگه خسته شده نمیاد😃

والا ما بچه هم نداریم تو خونه هم پاورچین پاورچین راه میریم بازم وقتی که زلزله اومده بود همسایه ای که تازه اومده واحد پایین ما گفت من فکر کردم شمایید سروصدا میکنید🤔😩 اونم صاحب خونه بهشون نمیداد پولشون کم بود همسرم چقدر با صاحبخونه صحبت کرد تا راضی کنه بهشون بده.به خدا خیلی رعایت میکنم ولی اینطوری میگه😕😕😕

عزیزم حالا که دیگه تصمیم دارین برین

ان شالله که صاحب خونه هم پولتونو بده

طبقه اول و تک واحدی پیدا کنین

کلا بچه کوچیک داشتن تو آپارتمان سخته

نمیشه نه از بچه ایراد گرفت نه از همسایه

بچه 18 ماهه دقیقا چکار کرده@@

یکبار تو پارکینگ گفتم سروصدای چی بود داد زد ما همینیم مشکلی داری برو 😐

یک ساختمان چهار طبقه تک واحدی هستم که من و طبقه بالایی مستاجریم و طبقه های پایین صاحب خانه 

درضمن ماشینشون رو هم گذاشته بودن تو پارکینگ ما 😐😐

اگر خدا بخواد اسفند یا فروردین حابحا میشم البته وقتم آذر ماه بود ولی خونه ای که میخوام برم حاضر نیست 😕

یه جا طبقه اول پیدا کنین تکواحدی که دیگه راحت باشین

خب ببر بچهارو تو اتاق اونجا بازي كنن ميگي روزي دوساعته مدام نيست پس ميتونن تو اتاق دوام بيارن و بدقلقي نكنن

باربی عزیز چند روز ندیدمت تو سایت خوبی گلم ؟

چ میدونم جرأت نداره راه بره خانومه خودش تنهاس و بی سر و صدا خیلی حساسه😥

من خودم یه پسر سه سالع دارم همسایه بالاییم هم یه دختر سه ساله داره. من شاغلم پسرمم آرومه اصلا تا حالا نزدم بچمو. بازی میکنه اما طبیعی. سرو صدای غیرمتعارف نداره اما امان از طبقه بالایی. بچش یکسره داره گریه میکنه. انگار اسل داره یورتمه میره بالا سرمون. یکساله خستمون کرده ساعت دو نصفه شب یورتمه میرن. امروز دیگه کارد به استخونم رسید گفتم به شوهرم به صاب خونه بگه تذکر بده

لیلیوم جان ممنون از احوال پرسیت

تو سایت هستم این چند روز کمتر میومدم

ممنون عزیزم شکر خدا خوبم

خودت خوبی دوستم؟!

با اینکه خداییش من همیشه به بچه هاش محبت میکردم

هر وقت ژله و کیک و دسر درست میکردم واسشون میبردم

یا حتی پسرش میومد پیش من باهاش ریاضی کار میکردم

ولی دیگه خسته شدیم از دستشون و اونجا رو فروختیم