شوهرمن با برادرش دوقلوهستن
امشب تولدشونه وبه قمری سالگرد ازدواجمونم هس
من میخواستم خودمون دوتایی بگیریم
چون صبح امتحان داشتم
بخاطروضعیت بارداریم و اینکه زودازنفس میفتم و وسط امتحانامم هس خونه مرتب نیست
حالادیروز رفتم خونه مادرشوهرم
گفته کیکو من میپزم گفتم خب پس تولدپایین دعوتیم
گفت نه میاییم بالا
منم از وقتی ازسرامتحان اومدم شروع کردم بشوروبساب باکمردرد
کیکشم من کمکش کردم بپزه تو توسترمن پختیم موادشم من همزدم
جاروکشیدم ظرف شستم گازوپاک کردم گردگیری کردم لباس شستم دستشویی شستم والاازجمعه به شوهرم گفتم دسشویی روبشورانقدگف باشه تا خودم شستم
خونه روتزیین کردم
حالااومدیم روکیک چیزی بنویسیم
گفت بنویسیم پسرای عزیزم تولدتون مبارک
ناراحت شدم.گفتم کاش حق منم درنظرمیگرفت میگفت دوقلوهاتولدتون مبارک
بعد من دیروز گفتم میوه ندارم
گفت من دارم میارم
ما۶نفریم ۶تاپرتقال۷تاسیب۴تاموزآورده گفته بشور
گفتم باشه
بعدبرگشته بهم میگه شامم بهمون میدی؟
انقدحرصم گرفت
آخه براسالگردعقدمون که هنوزحامله نبودم دعوتشون کردم کیک و شام
حالاخودش خودشودعوت کرده انتظارشامم داره
اوففف