2737
2739

من رفته بودم خونه یکی از آشناها سفره پنج تن بود فک کنم

نوبتی قرآن میخوندن نوبت من که شد ...

من اولین بارم بود تو جمع آشناها بلند قرآن خوندم.

خب نوبت من شدو منم خیلی زیبا ولی با استرس اعوذوبالله و......

قرآن که تموم شد باید میگفتم صدق الله و... 

اشتباهی باز آخرش گفتم اعوذو باللهههههههههههه

داشتم با آژانس تا ی جایی میرفتم تو حس و حال خودم بودم آقای راننده هم ی پسر جوون بود😶یهو گفت خانم از این فرعی برم؟گفتم نه عزیزم فرعی بعدی😐😐😐😐

اصلا دلم میخواست بمیرم اون لحظه😂😂😂😂عزیزم هم با ی نازی گفتم😂😂😂نمیدونم چم بود

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

منم سوتی شوهرمو میگم. برای کارای ازدواج و اینا فرستادمون پزشکی قانونی بعد خانومه عصبانی بود کلی هم شلوغ بود و یه صندلی جلوی خانومه بود ک هرکیو صدا میزد میرفت مینشست برای عکس گرفتن  همه منتظر بودن صداشون بزنن بعد منو مامانمو شوهرم گف شماها برید اونور بشنید صدا کنه من هستم یهو اسم منو صدا زد بعد شوهرم رو صندلی جلو خانومه نشست خانومه هم با لحن تندی گف مگه تو خانوم فلانی هستی یهو شوهرم بلند شد همه هم نگاه میکردن بنده خدا از خجالت اب شد من رفتم بخدا داشتم از خنده هلاک میشدم تا الان ک الانه هی یادش میارم و میخندم😂😂😂

من زشت کی ام 😀😂
2731

من یه روز صبح بیدار شدم جایی کار داشتم دیرم شده بود خیلی سریع آماده شدم رفتم بیرون.رفتم سرکوچه شار.ژ  بخرم که بعدش تاکسی سوار شم 

ههههه رفتم تو مغازه

دوتا فروشنده جوون و یکی دو تا مشتری بودن همشون آقا

باعجله رفتم تو مغازه گفتم سلام ببخشید شماره هم.راه.  اول داریددددددد

فروشنده باتعجب گفت بله؟؟؟؟؟؟؟

2740

یه بار خواستم برم بازار آرایش کرده بودم، هر مغازه ای که میرفتم طرف زل میزد تو چشمام و خندش میگرفت، با  خودم می گفتم این دیونه ها چشونه که میخندن، بعد که اومد خونه صورتم رو بشورم تا یه چشم رو مداد کشیدم یه چشم دیگم رو نکشیدم

همین یک ساعت پیش...شوهرم با دوستاش بیرون بودن یکی از دوستاش خیییلیی لهجه داره اینم میره ناخودآگاه لهجه میگیره.داشت برام تعریف میکرد هی بهش گفتم درست صحبت کن یادش میرفت باز چند بتر گفتم دیدم نه نمیشه عصبی شدم بلند گفتم مگه نمیگم درست صحبت کن انگار پشت کونیا حرف میزنی....میخواستم بگم پشت کوهیا😔😔قهر کرد ولی من خیلی خندم گرفته بود و البته خجالت

  
من سوتی خودم الان یادم نمیاد ولی برا شوهرم رو بگم داشتم با شوهرم سر به موضوعی دعوا میکردم شدید& ...

منم یبار با شوهرم دعوا شدم وسط دعوا اومدم بگم تو روانی هستی جنون داری گفتم تو مجنونی تو جنونی😐😐خودش منفجر شد از خنده😁

یه دیالوگی تو فیلم سوپر استار بود که دختره به شهاب حسینی میگفت..( ببین من اگه برم هم تو تنها میمونی هم من....نذار برم....)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز