منم تو خونه ام تنها شوهرم سر کاره نی نی هم ندارم حوصله م خیلی رفته مامان م فردا مهمون داره میرم کمکش همسایه روبه رویی یه عالمه مهمون براش اومد خوش به حالش عصر رفتم دیدن دوستم بعد سه ماه دیدمش خوشحالم
همسر در حال تلوزیون دیدن و چای نوش جان کردن منم گاهی مشغول اینجا گاهی اشپزخونه مشغول تدارک شام گاهی پشت پنجره در حال تماشای بارون گاهی در حال خوردن خوراکی کلا همه کاری دارم میکنم یه نیم ساعت دیگه هم چت با مادر
استرس،شوهرم رفته مادرش و بیاره امشب خونه ی ما بمونه،اصلا باهاش راحت نیستم شوهرمم که لام تا کام حرف نمی زنه منم نمیتونم ترکی حرف بزنم یه سره میمونم تو آشپز خونه