2737
2734
عنوان

نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت

| مشاهده متن کامل بحث + 3196 بازدید | 152 پست

منم نخوندم

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟ 

بذار چرا حذف کنی خیلیا ندیدن ..اگه لوسه نخونین

دیوانه و دِلبَسته ی اِقبالِ خودَت باش                   سَرگرمِ خودَت؛عاشِقِ احوالِ خودَت باش                  یک لَحظه نَخور حَسرَتِ آن را که نَداری                  راضی به هَمین چند قَلَمِ مالِ خودَت باش                       

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

داستان آموزنده ای هست من قبلا خوندمش 

به نظرم هر خانمی یه بار باید این داستان رو بخونه تلنگر خوبیه که به خاطر هیچکس خودمونو فراموش نکنیم 😊

💚زادگاهم ایران است این وطن مرا جان است💚خدای خوبم سربلندی و آبادی ایران آرزومه 💚وطنم ای شکوهِ پابرجا💚وطن هتل نیست که اگه خدماتش خوب نبود ترکش کنی باید بمونی و بسازیش✌پرچم سه رنگ ایرانم تا ابد بالاست💚 ♡♡IRAN ♡♡ من یک مسلمان هستم،اسلام کامل است و من نیستم ،هرخطایی که از من سر زد ،به من نسبت دهید ، نه به دینم💚 تو مپندار که کربلا شهری ست در میان شهرها و یا نامی ست در میان نام ها ،،، نه ،،، کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نخواهد بود ... به حسین بن علی پشت و پناهم گرم است ، ای خداشکر عجب پشت و پناهی دارم ... و هنگامی که در پی خودم بودم تو را یافتم یاحسین(ع) ... خدایا شکرت💚
2728


لاله ساکت بود و ناگهان داد زد، چقدر چقدر.....و حرفش رو خورد، شاید فکر کرد گفتن این که چقدر خوشگل شدی یعنی تا حالا زشت بودم و اگه من زشت بودم پس تو حق داشتی!!!!!

گفتم چقدر شد؟
گفت مهمون من! دفعه بعد که اومدی ازت میگیرم!
زرنگ بود! فهمید دیگه مشتریش شدم!
با لاله اومدیم بیرون،لاله اون قدر محو من بود که همه چیز یادش رفته بود
گفت، منم باید بیام اینجا، خیلی کارش خوبه، فقط لباسات بهش نمیاد،به موهات!
گفتم اره، باید لباس بخریم!
چقدر تغییر کرده بودیم! بهم پیشنهاد لباس خریدن میدادیم!
دیگه حساب نکردیم با پول مانتو میشه چه کار کرد با پول روسری چی کار!
رفتیم، خریدیم! اندازه خرید عید ذوق داشت، تا حالا دو ماه مونده به عید لباس نخریده بودم

پانزده سال!!!!
پانزده سال، ذره ذره خوشیها رو از یاد برده بودم
پانزده سال در حاشیه ایستادم
نفر دوم بودم با تو
بچه ها که امدند شدم نفر چهارم
راستی نه! پدرو مادرت هم بودند! با خواسته ها ی عجیبشان بیماریهای من دراوردی شان
و خواهرت و برادرت
نفر چندم بودم در زندگی خودم؟!
نفر چندم؟!!!!
ناهید ارام گفت بچه ها الان از مدرسه میایند!میترسید پیش من حرف از بچه بزند و حق داشت

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        
داستان آموزنده ای هست من قبلا خوندمش  به نظرم هر خانمی یه بار باید این داستان رو بخونه تلنگر خ ...

دقیقا

فروش صندلی ماشین ببه کانفورت کاملا نوhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/2385516/فروش-صندلی-ماشین-کاملا-نو?postId=78770562

و و بچه ها در ذهن من به جایی دور پرتاب شده بودید!

خیلی دور و هر دقیقه دورتر میشدید!

گفتم الان یه اژانس میگیریم و میریم!

ما اژانس گرفتیم مثل دو تا خانم! نشستیم و در خونه هامون پیاده شدیم، دیگه حاضر نبودم مثل خرگوش بدوم تا برسم خونه!

لاله دم در ایستاد و گفت ناهید حالت خوبه؟بیام؟گفتم نه و اومدم توی حیاط!

حیاط گلها،گلدونها،همش غریبه شده بود و خونه! و وسایلش هم!

پانزده سال!

بچه ها رو مبل نشسته بودن! پسرا اخم کرده بودن!

ما گشنه ایم کجا بودی؟

گفتم بیرون!

تلفن رو برداشتم و پیتزا سفارش دادم!

ناخنهامو تازه درست کرده بودم نمیشد با ظرف و غذا خرابشون کنم!

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        
2740

چشم دوستان دارم میزارم ادامشو

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        


دوتا پیتزا اومد! یکی برای من، یکی واسه اون دوتا!

پسرا شاخ در اورده بودن! تا حالا نشده بود مادرشون یه پرس غذا کامل واسه خودش بخواد، مامان تیکه خور بود، کنار بقیه!

گفتم ناهار خوردین ساکت باشین سرم درد میکنه!

تازه هنوز روسریم رو برت

نداشته بودم خیال برداشتنشو هم نداشتم!

پسرا رفتن تو اتاقشون لب و لوچه شون اویزون بود! به درک!

رفتم تو اتاق با لذت به لباسای نو نگاه کردم!

در زدن، درو قفل کرده بودم، پسر گفت، فردا باید پول کلاسارو ببریم،

گفتم به بابات بگو! 

به تو بگن! اخه کی به تو گفتن پول بده؟ با چندر غاز خرجیه خونه من بودم که پول کلاسو کوفت و زهر مار رو میدادم!

نصف ماه نرفته بود ولی پولها خرج شد! لباس خریدم! 

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        

ولی هنوز خیلی مونده بود به تیپ و لباس اون زن برسم!
توی اتاق موندم،
دراز کشیدم
نشستم
دراز کشیدم
نشستم
راه رفتم
و این خونه داشت منو میخورد!
در رو باز کردم
به بچه گفتم لباس بپوشین ببرمتون خونه مادر بزرگ!
بی صدا لباس پوشیدن، حس کرده بودن!
خب تویه کوچه هستیم با مادرت!
زنگ رو زدم و بچه ها رو فرستادم تو
پسره پرسید نمیای
گفتم نه!میرم خونه مادرم

در حیاطو بستم، را افتادم برم خونه مادرم،یه دفعه یه چیزی تو ذهنم اومد،
دوباره رفتم خونه و دویدم تو اتاق، طلاهامو برداشتم، شناسنامه،و لباسای نو و لباس زیرای نو و یه سری خرت و پرت دیگه!
چند تا تیکه طلا داشتم و بقیه زندگیم تو یه نایلون جا شده بود!پانزده سال زندگی!
کشوها رو باز کردم،کمد هارو!انصافا هیچ لباس درست و حسابی توشون نبود!
نصف بیشتر شرتهام پاره شده بود،دوخته بودمشون!
تو دلم گفتم زنی که شورتش رو جای دور انداختن، میدوزه،حقشه!
حقشه این بلا سرت بیاد

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        


توی اینه نگاه کردم،روسری چسبیده بود به سرم، یه دسته مو رو انداختم بیرون!نه راضیم نکرد

روسری رو انداختم و شال نو پوشیدم موهامو باز گذاشتم،گندم زاری که باید باد لابه لاش میپیچید!

زنگ زدم اژانس!

با نایلون پانزده سال زندگیم!

راننده هایده گوش میکرد!

بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته..........


چه سوزناک میخونه این هایده،اصلا ادم که با قلب شکسته گوش میده،سوزشم بیشتره!

کی میدونه، کی دل هایده رو شکونده بود و این سوز رو به صداش داده بود؟!

دم خونه مامان پیاده شدم.

میدونی که مادرم الزایمر داره؟تو رو یادش نمیاد!چقدر لجت در می اومد!

میگفتی چه طور تا پنچ سال پیشو یادشه ولی منی که پونزده ساله دامادشم رو یادش نیست؟

درست میگفتی پدرم سه ساله که مرده،دو سال مریض بود و حالا مادرم این پنج سال رو کلا یادش نیست وبا خیال پدرم زندگی میکنه!

و هیچ قسمت مربوط به تو رو هم به یاد نمیاره!

مادرم شاید تموم اتفاقای ناخوش ایند زندگیشو فراموش کرده و فقط داره توی دنیای قشنگه خودش زندگی میکنه! و بچه هاشو تو بهترین حالت عمرشون یادشه!منو تا 20سالگی،پدر رو تا پنجاه و پنج سالگی!

مرگ پدر و وجود تو بدترین اتفاق زندگی مادرم بودند!و فراموش شدند!

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        

تا اینجاش خوب بود

دیوانه و دِلبَسته ی اِقبالِ خودَت باش                   سَرگرمِ خودَت؛عاشِقِ احوالِ خودَت باش                  یک لَحظه نَخور حَسرَتِ آن را که نَداری                  راضی به هَمین چند قَلَمِ مالِ خودَت باش                       


مادرم تنها نشسته بود پای تلویزیون،دلم خیلی سوخت

منو که دید گفت،کجا بودی؟ مگه موقع امتحانت نیست؟باز بشین شب امتحان گریه کن!

روسریم رو برداشتم!

گفتم موهامو رنگ کردم مامان!

گفت چقدر بهت میاد!

شک کردم،مگه نمیگه من بیست سالمه مجردم؟پس چرا چیزی نگفت؟

شاید تو حق داشتی!مادرم ازت متنفره،و دوست داره تو رو از یاد ببره!

از تو نپرسید از بچه ها نپرسید!

من برای همیشه دختر لوس این خونه هستم!

وسایلو بردم تو اتاق،تو کمد قایم کردم

با هم شام خوردیم،نگران پدرم بود!گفتم بابا امشب نمیاد گفت میره خونه عمو!

گفت باشه

زیاد پیگیر نمیشد شاید میترسید دروغ ما لو بره!

برای او حتی خیال زنده بودن پدرم کافی بود!زنده باشه وخونه عمو باشه!

قرص هاشو خورد،من فکر کردم چطور میزاریم تنها بمونه؟اگه قرص هاشو زیاد بخوره؟اگه بیفته زمین؟و هزار اگه دیگه از ذهنم گذشت.....

بقلش کردم و گفتم مامان! منو یادت نمیره؟

گفت چرا یادم بره بیست سال بزرگت کردم،تو دختر لوس منی،داری گریه میکنی؟

من بدشانسیمو از همون دوران بچگی                    وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم         ولی مرغ نشد فهمیدم😞😞                        
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز