بیست و دو هفته دخترای همسان
عزیز دلم بخدا هر لحظه با اینکه باردارهستم به یادشون میوفتم واسم تو چشمام جمع میشه
من هم دوباره تخمککشی کردم
با اینکه مرکز قبلی جنین داشتم دلم نمیومد دوباره برم اونجا
اون فضا اذیتم میکرد
رفتم مرکز مام همه چیز از اول شروع شد با اینکه سی و نه سالم شده
ولی همه چیز رو سپردم به خدا و دوباره یه دختر تو دلم گذاشت
همه چیز رو بسپار به خودش عزیزم
حتما حکمتی بوده