ی بالن برای اینک ب هوا بره واوج بگیره باید وزنه های سنگین رو بندازه تا بره تواسمون،مث بالن باش،ناراحتیات از اون آدم رو بریز بیرون،خاک کن تا بتونی احساس آرامش وسبکی کنی
جالب اینجاست برای عروسی دختراشون بهترینا رو خواستن
گرون ترین طلا و لباس .تا پسر خونه نداشت دختر بهش ندادن پسر رفت خونه و ماشین گرفت تا گذاشتن بیان خواستگاری .
یه چیزایی میبینی انگار فقط خودت زیادی بودی
دلت از یه چیزایی میشکنه که حاضری نباشی
بعد زایمان یه کاری باهام کردن الان نزدیک 18 ماه دیگه حاضر نیستم صداشونو بشنوم چه برسه برم خونشون
من مادر شوهرم داخل عروسی نگذاشت کسی روسرم نقل بریزه کل بکشه برقصه گوسفند قربانی کنند کیک نداشتیم در واقع عروسی مادرشوهر بود نه من😡خداازشون نگذره بعدش طلبکاران هم شدن
الان دوساله که از ماجرای عروسی ما میگذره اما هنوز دلم شکسته چون این خانواده منو با دروغ هاشون فریب دادن وحرفشون اینه که چون دختر ونوه ما پنج سال پیش در تصادف فوت شدن هیچ کس نباید شادی کنه وبرقصه در مراسمها در صورتیکه برای هم عروسک که عروسیش ۵ماه قبل ما بود همشون ترکوندن اما نوبت من که رسید گفتن بچمون فوت شده نباید برقصید ما توی عروسیمون فقط نشستیم همدیگه رو نگاه کردیم لطفاً بگید من چه طور میتونم با این موضوع کنار بیام همش تو فکر طلاقم خیلی دلم شکسته
حتما باید بگیم بگین چه اتفاقی افتاد؟خو تعریف کنید دیگه😉
