یکی از همسایه های ما دخترش کلاس اول بود ک ا ن رو از تو کشو برداشته بود و برده بود مدرسه.معلم مادرشو خواسته بود
وووی چه سوتی خفنی
این تاپیک پربازدید میشه.افرین استارتر.پسر عموی من پنج سالش بود اومده بودن خونه ما یه جعبه شکلات اورده بودن ,تو جمع با صدای بلند به مامانم گفت زن عمو این شکلاتارو دوست بابام اورده بود مامانم گذاشته بود تو کمد بعد برای شما اوردیم:-)بیچاره زن عموم و عموم از خجالت اب شدن
یه بار رفتیم مهمونی بعد که میوه اوردن دخترم میگفت اخ جون خیار مامان نیگا کن خیار اوردن
چقدر من خیار دوست دارم
حالا من هر چی میگفتم باشه ول کن نبود
اونام با ترحم بهش نگا میکردن انگار اولین باره تو عمرش خیار دیده
یه بارم از مدرسه اومدم خونه ظهر سر ناهار جلو مامان بابام گفتم مامان امروز دوستم میگفت مامان باباها میخوان بچه بیارن از اون کارا میکنن!!ازون کارا یعنی چه کارایی؟؟!!😑
خواهرزاده منم اصلا گوشت نمیخوره.لب نمیزنه رفته بودیم عروسی گوشت دیده بود تو بشقابش هی داد میزد میگفت مامان گوشت.گوشت. ما هم گفتیم الان همه فکر میکنن این داره از ذوق فریاد میزنه
یکی از اشناها تو جمع گ و ز داده بود بیرون بعد بچش رو هل داده بود پاشو پاشو این چه کاری بود کردی
بعد بچه گفته بود مامان هر وقت ب گ و زی منو هل میدی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
