کاشکی خانواده منم بهم اجازه میدادن تنها زندگی کنم یا بابام کمکم میکرد پشتم بود یه جایی رو اجاره کنم اما من ازهیچ طرف شانس ندارم خواهر هیچ طرف..فقط تنها شانسی که داشتم این بود که خدا رحم کرد تو این سه سال بچه دار نشدم یه سال که تو اقدامم بودم قشنگ وقت تخمک گذاری باهام رابطه داشت تا خدا یهو دستشو برام رو کرد هم اعتیادشو فهمیدم هم خیانتشو از اون به بعد دیگه مراقبم حامله نشم تا ازاین زندگی سگی فرار کنم وبرم
نه ترس از ابروش نداره اصلا ...چون هیچکی رو نداره با کل فامیلاش قطع رابطه اس...بعدشم من بهش گفتم اگه جدام بشیم به هیچکی نمیگیم کسی نفهمه اگرم طلاقم نمیدی خونمونوازهم جدا کنیم ...من تا دو سه ماه دیگه صبرمیکنم مهلت این خونه که تموم شد نصف پول پیشو ازش میگیرم میرم جدا زندگی میکنم
دیگه چاره ای ندارم.... دوتا بچه دارم.. پدرمم ادم خوبیه فقط اشکال کار اونجاست همه چی میشه تقصیر من اگه طلاق بگیرم.. حوصله حرفاشو ندارم.. باز اینجا شوهرم بیشتر سرکاره وقتی ام خونه ست یه جور میگذره.. بابام بازنشسته شده همش تو خونه ست.. دیگه هی گیر میده اذیت میشم... اگه بچه نداری فقط بچه دارنشو.. بی خیال بچه شو خودتو سرگرم کن
اره منم از خونه پدری فراریم اونجا سالها زجر کشیدم تا ازدواج کردم اینجام یه جور دیگه دارم زجرمیکشم...ولی موندن با مردای خائن فقط مرگ تدریجیه...چون هم سلامتی روحتو از دست میدی هم جسمتو...میرن کثافتا با هر هرزه ای که تو خیابون میبینن با تو نت اشنا میشن همخوابی میکنن هرچی عفونت و بیماری جنسی و باکتری بدن اوناست و میارن به ما هم انتقال میدن ...من از زندگیم به زودی حذفش میکنم
من سربچه اولم تبخال تناسلی زدم وباشوهرم رفتیم دکترزنان دکترزنان گفت از رابطه مستقیم جنسیه،منم به شوهرم گفتم منکه جزتوباکسی رابطه نداشتم پس این چیه این ویروس ازکجااومده کلی سوال جوابش کردم،توزایمان دومم هم دوست نداشتم باهاش رابطه داشته باشم چون بعدزایمان هم هرچی آلودگی بودتوزایمان دفع شده بودودیگه بیماری نداشتم ولی دوباره اینکه رابطه برقرارکردالان ده ساله عفونت قارچی گرفتم وخودم ازخودمم چندشم میشه آخه خیلی به شدت وسواس دارم،خدا داره دست شوهرت رو رومیکنه که ولش کنی بری چون لیاقت رونداره ،باورت شایدنشه خداخیای سنگ انداخت جلوپای من تو خواستگاری که اینو قبول نکنم وای من پافشاری کردم وفامیلام رو فرستادم که بگن مهریه رومیارن پایین بیادخواستگاریم،خاک برسرم که خیروصلاح خداروندیدم وبدتراینکه زودازش بچه آوردم،ببین شوهرت تاناراحتی اعصاب وهزارمرض دیگه بهت نده ول کنت نیست وطلاقت نمیده،خودت میگی اعتیادداره خوب این یک دلیل اگرهم میخوای خودش راضی بشه به طلاق بایدادای زنهای مریض روبراش دربیاری،باهاش رابطه جنسی برقرارنکن ادای افسرده هارودربیارواسش دل زده اش کن ،اگه حتی به چشم هم دیدی خیانتشو هرگزخیانت نکن حرفای زنهای این دوره روگوش نکن که میگن جواب خیانت خیانت فقط طلاق والسلام،این سخن رو واسه امثال ما گفتن که شوهرامون ولمون نمیکنن ،دیوانه ازقفس پرید،بایدخودمونوبزنیم به مریضی وافسردگی تاولمون کنن،الان بچه نداری خودتوفدای شوهرت نکن،فردابچه بیاری مجبورمیشی خودتوفدای بچت کنی چون شوهرت مثل شوهره منه بچه روبهت نمیده ،هم خودتواذیت میکنه هم بچتو شایدم ازاون دسته باباهاباشه که کودک آزاری هم داشته باشه
چندوقت تحمل کن مهربون شو یجوری حق طلاق بگیر یا خونه ای چیزی بزن به نامت بعداقدام کن
درست میگی نمیخوادمرده جداشه چون آبرومرده میره جوابی نداره به مردم که بده ،بگع چی بگه زنم خوب بود،بسازبود،خلاف نبود،اهل زندگی بودولی من طلاقش دادم خوب مردم تف میندازن توصورت این جورمردها،این مرده نمیتونه زندگی کنه بااستارتر ولی دودستی زنشوچسبیده که سرشوجلومردم بالابگیره که آره منم میتونم زندگی کنم ،منم زندگی دارم ولی فقط داره زن بیچاره رو قربانی خودش میکنه،داره عذابش میده
