مادرم دو سه ماه بود ازدواج کرده بود که شوهرش فوت کرد
رابطمون هم با داییم اینا خیلی خ ب بود عروسی من اومدن و تو همه مراسما شرکت کردن با شادییمون شاد بودن رقصیدن و...
بعد کارت های عروسی پسرشو پخش کرده بودن که ناپدریم فوت شد دوروز بعد عروسی گرفتن و فقط داییم و زنش فقط یبار اومدن ختم گریه هم نمیکردن
ما نرفتیم عروسیشون عقب که ننداخته هیچ کاملا با شکوه و شاد برگزارش کرده بودن حتی زنگ نزدن اجازه بگیرن
کل فامیلا هم رفته بودن همگی رقصیده بودن کلی
مادرم با دختر داییم خیلی رفیقن بعد مرگ شوهرش همش یبار تماش گرفت تسلیت گفت یبار هن زنگ زد گفت دخترت یعنی من هم نیومده بود
نمیدونم ببرم کادو بدم یا نه دیگه ازشون خوشم نمیاد