حق طلاق
حضانت بچه م
به باباش گفتم،3تا سيلي جانانه بهش پيش من زد.و بهم گفت عروس پسر من لياقت تو رو نداره،يه فرصت بده بخاطر من.
شوهرم گفت فقط به بابا و مامانت نگو.من از روي اون ها خجالت ميكشم.
برام دوباره حلقه خريد.ساعت ست،سوپرايز كردن تولدم.
گوشي ساده.
تا سر كوچه مي خواد بره به من ميگه با من بيا.
تمام وجودش ترس اينه كه من خيانت كنم
يك ريال درآمدم رو تو خونه ش خرج نمي كنم
همش آرايشگاه و دنبال قرو فرمم.