حق طلاق
حضانت بچه م
به باباش گفتم،3تا سيلي جانانه بهش پيش من زد.و بهم گفت عروس پسر من لياقت تو رو نداره،يه فرصت بده بخاطر من.
شوهرم گفت فقط به بابا و مامانت نگو.من از روي اون ها خجالت ميكشم.
برام دوباره حلقه خريد.ساعت ست،سوپرايز كردن تولدم.
گوشي ساده.
تا سر كوچه مي خواد بره به من ميگه با من بيا.
تمام وجودش ترس اينه كه من خيانت كنم
يك ريال درآمدم رو تو خونه ش خرج نمي كنم
همش آرايشگاه و دنبال قرو فرمم.
ولي ديگه براي من قبلي نميشه،حتي اگه كاخ نياوران رو به نامم كنه.
تكليفم با خودم روشن شد،يه كوه تجربه ام الان.
امضا م ببينيد،بعد خيانتش عوض كردم تا هر روز امضام ببينم و يادم نره چيكار كرده.
ت ل گ ر ا م يا شبكه اجتماعي رو از شوهرتون بگيريد.
من الان به شوهرم بگم بميره،براي اينكه يه لحظه لبخند من ببينه و به من بگه داره خيانتي رو كه كردم،داره جبران ميكنه.ميميره.
ولي براي من ديگه هيچ ارزشي نداره،هيچ.
عزیزم تجربه خیلی تلخی داشتی درکت میکنم ولی واسه همه مردا نیست متاسفانه بعضی مردا عاشق زنشونن ولی خیانت می کنند بعضی ها هم نه
ولی بعضی از اقایون هم خیلی عاشق زنشون نیستن ولی ذاتشون خوبه و خیانتی نمی کنند میبینم
بستگی به تربیت خانوادگی و ذات داره
حس بدبینی افت زندگیه من دوس ندارم اینجوری فکر کنم چون مردای خوب اطرافم زیاد دیدم
پدر شوهر من فرشته است،تمام بچه هاش رو خوب و تحصيل كرده تربيت كرده.آدمي كه حلال و حروم سرش ميشه.نگو به تربيت خانوادگي ربط داره.يه آدم سرشناس تو شهرمون كه همه روش قسم مي خورن.
خيلي ها حسرت زندگي من رو ميخورن،چون عروس اين خانواده ام.نه اينكه خودم از خانواده پايينيم ها.پدر من وضعش توپ.يعني اگه قضيه خيانت شوهرم رو بفهمه،يك ثانيه نمي ذاره تو خونه ي شوهرم باشم.و شوهرم همين ترس تمام وجودش رو گرفته كه نكنه پدرم بفهمه.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
