ب شوهرم گفتم پاشم آماده بشم بریم گفت دلم درد میکنه منم دیوووونه شدم و گفتم اصلا نمیخاد بریم بعد هی گفت پاشو گفتم عمرااااا بیام تموم شد دیگه نزدیک ی ساعت اصرار کرد من داشتم ظرف میشستم اومد نشست پشتم تو اشپزخونه بعد این نقاشی رو آورد زد جلو سینک نتونستم خودمو کنترل کنم انقدر خندیدم پاشدم آماده شدم رفتم 😂😂😂میزارم اینجا ک یادگاری بمونه فقط