2752
2734
عنوان

داستان واقعی 🪴🍀🌹شروع دوباره 🪴🍀🌹 (از قبل تایپ شده)

| مشاهده متن کامل بحث + 8878 بازدید | 167 پست

نمیدونم چه عشقی بود که حاضر بودم هر خفتی رو تحمل کنم ولی طلاق نگیرم سه چهار سال گذشت و زندگی مون سال هشتم نهمش رو می‌گذرند به کل از بارداری نا امید شده بودم حمید که خیالش راحت بود من سرکار میرم باز دوباره شروع کرده بود به قمار اینبار مجبور شدم برای پرداخت بدهیش مبلغ ودیعه خونه رو بردارم و برای زندگی مجدد به خونه مادرشوهرم برم که برخلاف تصورم مادرشوهرم قبول نکرد و با واسطه برادرشوهرم که از اون یکی زن پدرشوهرم بود تو یکی از شهرستان های دور از محل زندگی مون پرستار یه پیرزن بشم و تو یکی از اتاق های خونش ساکن یشم و مبلغی هم به عنوان حقوق بهم میداد

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

برفت تو پر بازدیدا

برام دعا کنید هر چه زودتر ازدواج کنم و یه بخت و ازدواج خیلی خوبی نصیبم بشه

الهی آمین

الههم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


میشه برای سلامتی و خوشبختی خانواده ام یه صلوات بفرستی✨اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
برفت تو پر بازدیدا برام دعا کنید هر چه زودتر ازدواج کنم و یه بخت و ازدواج خیلی خوبی نصیبم بشه الهی ...

به نیت حاجت رواییت مجردای سایت ایت الکرسی میخونم لطفا توام دعاکن امسال باسعید دست تودست بریم پابوس امام رضا

ای خدایی که آهن را بر داوود نرم کردی ، قلب او را نیز بر من نرم گردان

اعتیاد حمید به شیشه به حدی تابلو بود که حاضر نبودم که با هیچ کس رفت وآمد کنم اون تو خونه مصرف می‌کرد و من کار می‌کردم و خرج خونه رو میدادم دو سال اونجا پرستار بودم پیرزن همیشه از خوشگلیم میگفت و بهم گوش زد می‌کرد که خودمو حیف کردم و طلاق بگیرم ولی گوشم بدهکار نبود از بچگی شنیده بودم دختر با لباس سفید میره خونه شوهر و با کفن از خونش درمیاد همون سال بود که مادرشوهرم مجدد بیمارستان بستری شده بود از حليمه شنیدم مریضی بدی گرفته و حتی دختراش هم حاضر نبودن مراقبتش کنن برای همراهی و عیادتش به بیمارستان رفتم و دو هفته تمام عین مادر خودم پرستاریش رو کردم روزا پرستار پیرزن صابخونه بودم وشب تا صبح زیر سر مادرشوهرم بودم تا حدودی دلش نرم شده بود ولی خودش هم میدونست که روزای آخر عمرشه قول داد اگر سالم بشه و به خونه بره زندگی مو سروسامان میده اعتراف کرد که از من خوشش نمیاد و برای باردار نشدنم هر جادو و طلیمی5رو امتحان کرده تا بلکه از این طریق حمید رو دلسرد کنه از من خبر نداشت که حمید عیاش احمق تر از من پیدا نمیکرد که باهاش بمونه💔

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو

مادرشوهرم توی همون بیمارستان فوت شد و خیلی زود مراسم کفن و دفن انجام شد و همه چیز تمام شد 12سال بود باحمید زندگی میکردم 40 روز برای مادرشوهرم عذاداری کردم و بعد از 40 مادرشوهرم متوجه شدم حمید دوباره قمار کرده اینبار چیزی برای از دست دادن نداشتم خانواده ام وقتی خبردار شدن گفتن در صورت جدایی ازم حمایت میکنن پدرشوهرم گفت به کل پسری به اسم حمید نداره و بدین صورت حمید راهی زندان شد به هر دری زدم تا حمید رو آزاد کنم نشد یک روز که مشغول آشپزی بود متوجه شدم که صابخونه با گریه به خواهرش میگه غصه نخور خواهر انشالله همین روزا براش کلیه پیدا میشه پیوند میزنن و سالم و سلامت میاد خونه

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو

فکری از سرم گذشت سریع به سمت حال رفتم تلفنش که تموم شد گفتم حاج خانم برای کسی دنبال کلیه می‌گردید من حاضرم کلیه ام رو بهشون بفروشم اشکم روی گونه ام چکید گفتم برای آزادی حمید راه دیگه ای ندارم سرم رو مادرانه به بغل گرفت و گفت واقعا این مرد ارزش سلامتی تو داره گفتم شوهرمه حاج خانم کسیو نداره خانوادش طردش کردن خلاصه بگم کار خدا بود که آزمایش هام مثبت شد و تونستم کلیه هم رو به قیمت قابل توجهی به خواهرزاده صابخونه بفروشم و حمید رو آزاد کنم خانواده گیرنده کلیه تمام دوره نقاهت رو مراقبم بودن حمید به ظاهر شرمنده کارم بود و قسم خورد دیگه سمت قمار نمیره و من خوش خیال که حمید تنبیه شده و زندگی قراره روی خوشش رو بهم نشون بده

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو


از خانواده ام دلگیر بودم و باهاشون قطع رابطه کرده بود حمید همچنان اعتیاد داشت و سرکار نمی‌رفت تقریبا 15سال بود که زندگی می‌کردیم و من طمع از مادرشدن به کل کنده بودم و حمید هم انگار که آدم شده بود چند وقت بود شبا میرفت بیرون و صبح خونه میومد پیگیر کاراش نمی‌شدم و دلم تا حدودی ازش سرد شده بود یه روز صبح با ماشین اومد و گفت فرشته ببین چی گرفتم برات گفتم حمید پول این ماشین رو از کجا آوردی گفت رفتم پیش پدرم و به ضرب و زور ازش سهم الارثم رو گرفتم منه ساده باور کرده بودم صبح وشب خونه نمیومد و به بهانه مسافر کشی من رو تنها میذاشت که متوجه خیانتش شدم دلم به اندازه دنیا ازش گرفته بود من برای حمید حتی از جونم و سلامتی هم کم نذاشته بودم با سری زیر و دلی شکسته راهی خونه پدرم شدم قصدم برای جدایی جدی و سرم به سنگ خورده بود حمید خبری ازم نگرفت و وقتی متوجه شد تصمیمم برای جدایی جدیه چیزی نگفت درخواست طلاق دادم و وقتی برای آزمایش بارداری رفتم متوجه شدم بعد از 16سال باردار شدم اونم توی همچين شرایطی

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو

نمیدونستم بخندم یا گریه کنم خیلی زود از طلاق منصرف شدم و خبر بارداریم رو به حمید و بعدم به حليمه دادم حمید خوشحال شد وازم معذرت خواهی کرد و قرار شد خونه مادرشوهرم که تو محل خونه پدرم بود رو برام محیا کنه در مقابل گرفتن حق طلاق برم سرخوته و زندگیم همه چیز طبق برنامه پیش رفت وبامخالفت شدید مادرم باز هم بعد انجام شروطم زندگی دوباره ام با حمید شروع شد

خودش باید ارزشتو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارا میرن تو لیستِ اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687