اگه به احساست شک داری کمی زمان بخودت بده دلسوزی رو بزار کنار و مطلقا عذاب وجدان نداشته باش واقعا فکر کن دوستش داری؟اگه نبینیش ناراحت میشی؟غم از دست دادنش رو داری؟
ضمن اینکه یه جا گفتی کاش هیچوقت نمیدیدمش ..این نشون میده که فقط حس عذاب وجدان هست وگرنه مشتاق دیدارش بودی بیتابش بودی حتی میترسیدی از دستش بدی ولی ترجیحت این بود که هیچوقت نمیدیدیش
ببین از اشناهامون داشتیم که با مردی با معلولیت بالا ازدواج کرد بچه هم داره و خیلئیی هم ثروتمند الان سالهاس تو دبی زندگی انچنانی دارن اونم تقریبا گذشته زندگیش مثل شما بود ...هیچوقت چیزی نمیگفت تا یکبار دلش گرفت و پیش من و خواهرم درد و دل کرد گفت فقط حس دلسوزی دارم عشق رو باهاش تجربه نکردم وقتی هست نمیخوام باشه وقتی نیست گریه میکنم و دلتنگشم ..خودمو با پولها و دخترم سرگرم میکنم به خواهر و برادرم کمک میکنم (همسرش خیلی کله گنده و پولدار بود )اما از درون شاد نیستم من بخودم و همسر مهربونم ظلم کردم
میدونی نگاه و حس ادمها خیلی متفاوته و شما منو یاد این دوستم انداختید
اره هستن کسایی که واقعا براشون مهم نیست و در واقع میشه گفت با اندک پول طرف خوش هم میگذرونن و راحتم هستند
بستگی بخودت و احساست داره خودت رو با دیگران مقایسه نکن تو همین تاپیک ببین چند نفر گفتن اره چند نفر هم محکم گفتن هرگز خودت رو با حالات روحی خود مقایسه کن نه هیچکس تو خود سایت هم مشاورهای عالی داره برو پایین تو کلنیک سایت وارد شو و ناشناس درد ودل کن